Quantcast
Channel: پایگاه خبری اهراب نیوز - پربيننده ترين عناوين :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4282

دردهایی عمیق در پس خنده‌های نوجوانی

$
0
0
به گزارش اهراب نیوز به نقل از فارس،جایی دورتر از مرکز این شهر درندشت، دور از ولیعصر و آبرسان و شریعتی، و خیلی پایین‌تر از آخونی و اندیشه، فقر و فلاکت از در و دیوار کوچه پس کوچه‌های تنگ و تاریک شهر می‌بارد. در اینجا زندگی سخت می‌گذرد اما می‌گذرد! یک روز هم یک روز است که اگر بتوانی همین یک روز را سر کنی هنر کرده‌ای و برای فردا خدا بزرگ است. اگر دیروز و امروز یک وعده غذایی برای خوردن پیدا نکرده‌ای شاید اگر شانس به تو رو کرد فردا بتوانی یک دل سیر غذا بخوری و تا چند روز خود را بیمه کنی. در محله‌های فقیرنشین شهر تبریز همه همدیگر را می‌شناسند؛ شاید قهوه‌خانه‌ای به سبک قدیمی هم در این محلات به چشم بخورد که تو را متعجب می‌کند؛ اما اهالی محل از دیدن تو به همراه چند نفر دیگر در یک خودروی پژو که همگی ظاهری متفاوت از اهالی محل دارند بیشتر تعجب می‌کنند و پچ‌پچ‌ها به راه می‌افتد. به هرحال دیدن این صحنه‌ها برای مسئولان کمیته امداد امری عادی است و انگار با مردم فقیرنشین مانوس‌تر هستند و به خوبی اینها را درک می‌کنند. مسئولان کمیته امداد منطقه 4 تبریز قصد دارند تلاش و مبارزه مددجویان این منطقه برای زندگی را به رخ مردم بکشانند. هدف کمیته امداد گداپروری نیست بلکه توانمند ساختن مردمی است که روزگار سر ناسازگاری با آنها داشته و به دلایلی مختلفی مثل بیماری، بی‌سرپرستی و بدسرپرستی ناتوان‌تر از سایر مردم برای تامین معاش خود هستند. خودروی کمیته امداد ما را به همراه مدیر منطقه 4 کمیته امداد تبریز، به مغازه کوچکی در محله آخماقیه می‌رساند. اکبر آقای 52 ساله صاحب این مغازه است. ما را به خوبی تحویل می‌گیرد و انگار از دیدنمان خوشحال شده است. بهنام بدری مدیر منطقه 4 کمیته امداد تبریز می‌گوید: اکبرآقا با استفاده از وام خوداشتغالی کمیته امداد مغازه‌ای باز کرده و در حالی که قبلا از مددجویان چندخدمتی کمیته امداد بود، دیگر خودکفا شده و از طریق همین مغازه امرار معاش می‌کند و نیازی به مستمری کمیته امداد ندارد. می‌خواهیم جزئیات بیشتری از زندگی اکبر آقا و خانواده‌اش را از زبان خودش بشنویم. می‌گوید: یک پسر و دو دختر دارم پسرم دیپلمه و نانوا است؛ دخترانم هم هر دو پس از اتمام دوران دبیرستان ازدواج کرده‌اند و الحمدلله مشکل خاصی در زندگیشان ندارند. اکبر آقا که مادرزادی دچار بیماری لاعلاج چشمی است و یکی از چشمانش 90 درصد و دیگری هم 70 درصد نابینا است، ادامه می‌دهد: گذران زندگی در اوایل خیلی برایم مشکل بود و مجبور شدم یکی دو سال مددجوی کمیته امداد باشم تا اینکه یک وام 6 میلیونی از کمیته امداد گرفتم و این مغازه را به پا کردم و حالا دیگر به مستمری امداد نیازی ندارم و خودکفا شده‌ام. مغازه اکبرآقا ماهانه 700 هزار تومانی درآمد دارد و همین مبلغ هم کفاف زندگی آبرومندانه یک زن و شوهر را می‌دهد. می‌گوید: آدم باید در هر شرایطی روی پای خودش بایستد و سربار کسی نباشد. مقصد بعدی ما کارگاه خیاطی باران آخماقیه است که یک ماهی می‌شود آغاز بکار کرده و معمولا خانم‌هایی که همسرانشان معتاد هستند و یا طلاق گرفته‌اند در اینجا بکار مشغولند تا آب باریکه زندگی‌شان باشد. یکی از مددجویان کمیته امداد، مدیریت این کارگاه را به عهده دارد که با همتی عالی و تلاشی ستودنی ضمن دستیابی به خودکفایی سعی دارد برای چندین نیازمند هم اشتغالزایی کند و منبع درآمدی هر چند اندک برای ایشان فراهم آورد. عفت از سال 87 پس از فوت همسرش تحت پوشش کمیته امداد درآمده و حالا یک دختر دانشجو دارد که با حمایت‌های کمیته امداد ادامه تحصیل می‌دهد و قصد دارد آینده بهتری را برای خود رقم زند. این بانوی تلاشگر با اخذ 2 فقره وام 2 میلیونی و 8 میلیونی این کارگاه را راه‌اندازی کرده و می‌تواند در 2 شیفت کاری حدود 20 نفر را به کار گیرد... قبل از اینکه آقایان اجازه ورود به کارگاه را داشته باشند من و همکار خبرنگارم اذن ورود می‌یابیم تا با خانم‌هایی که به کار مشغولند گپ و گفتی داشته باشیم. در ابتدا به سراغ بانوی 26 ساله‌ای می‌رویم که بزرگ‌تر و شاید بهتر باشد بگویم پیرتر از سنش نشان می‌دهد. از چهره و سر و وضعش پیدا است روزگار اصلا با او خوب تا نکرده است. سمیه می‌گوید: شوهرم معتاد بود و یک و نیم سال است طلاق گرفته‌ام و در این کارگاه کار می‌کنم و راضی هستم. پدر سمیه او را مجبور کرده در 12 سالگی تن به ازدواج با یک پسر 18 ساله بدهد و حالا به گفته خودش یک دختر به بزرگی خودش دارد. دختر سمیه 11 ساله است و 15 سال بیشتر با مادرش فاصله سنی ندارد. سمیه ادامه می‌دهد: چندین بار به خاطر آزار و اذیت‌های شوهر معتادم اقدام به خودکشی کردم تا اینکه بالاخره طلاق گرفتم و خودم و دخترم را از دستش نجات دادم؛ دخترم آنقدر از پدرش متنفر بود که شنیدن نام پدر و یا دیدن کلمه پدر ناراحتش می‌کرد. شیرین دختر سمیه همراه و همدم همیشگی مادر است؛ مادر همواره او را به درس خواندن تشویق می‌کند تا سرنوشتش شبیه او نشود و موقعیت بهتری در جامعه داشته باشد ولی شاید با 200 هزار تومانی که ماهانه از کار کردن در کارگاه به دست می‌آورد به سختی بتواند به این آروزیش برسد. با چند خانم دیگر هم صحبت می‌کنیم تقریبا اوضاع مشابهی دارند: شوهرشان معتاد بوده، طلاق گرفته‌اند، چند بچه قد و نیم قد دارند که از تامین هزینه‌هایشان عاجز مانده‌اند و به سختی شکمشان را سیر می‌کنند و حالا به این کارگاه پناه آورده‌اند تا روزنه امیدی برایشان باشد. قصد ترک سالن را داریم و می‌خواهیم با مدیر کارگاه هم صحبتی داشته باشیم که خانم‌ها اصرار می‌کنند با دختر نوجوانی هم که پیش‌تر از شنیدن صحبت‌های ما خنده‌اش می‌گرفت و مرا به یاد دوران دبیرستان (که به ترک دیوار هم می‌خندیدیم) می‌انداخت، مصاحبه کنیم. دروغ چرا خودم هم کم کم داشت از خودم خنده‌ام می‌گرفت! اما در پس این خنده‌های نوجوانی دردهای عمیقی نهفته بود که هر مردی را به گریه وا می‌داشت. وقتی مریم آغاز به صحبت کرد لحنش جدی‌تر و چهره‌اش برافروخته‌تر شد. گویا کسی خنده را از چهره‌اش ربود و فرار کرد! بدون اینکه سئوال مشخصی از او بپرسیم گفت: 16 سال دارم و تا کلاس سوم راهنمایی درس خوانده‌ام. به روماتیسم مبتلا هستم و بدنم ورم می‌کند؛ 11 روز بعد وقت دکتر دارم اما پول نداریم و نمی‌توانیم هزینه‌های درمان را تامین کنیم. این دختر 16 ساله ادامه می‌دهد: پدرم معتاد است و سر کار نمی‌رود. هر از چندگاهی مادرم را کتک می‌زند و گم و گور می‌شود! 9 روز است از وقت کرایه خانه‌مان گذشته و پدرم هیچ کاری نمی‌کند و بیشتر بلای جانمان است. دو خواهر کوچک 10 ساله و 3 ساله هم دارم و چندین روز گرسنه می‌مانیم و کسی نمی‌خواهد به داد ما برسد. کسی که کسی نمی‌تواند به دادش برسد چه کسی باید به دادش برسد؟! این را که می‌گوید می‌پرسم مگر شما تحت پوشش کمیته امداد نیستید؟ می‌گوید: قبلا یک بار در کمیته امداد ثبت نام کردیم که از ما حمایت می‌کردند اما بعدا چون پدر داشتیم گفتند اینها سرپرست دارند و مستمری ما را قطع کردند و حالا هیچ منبع درآمدی نداریم؛ من علاوه بر رماتیسم افسردگی و کم خونی هم دارم اما پول درمان نداریم؛ مادرم هم از چند سال پیش دیگر اجازه نداد ادامه تحصیل دهم؛ چون نمی‌توانست هزینه تحصیلم را هم تامین کند. از شنیدن صحبت‌های مریم بسیار متاثر می‌شوم و سئوالات متعددی در ذهنم نقش می‌بندد. بدون معطلی وضعیت این دختر نوجوان را به اطلاع مدیر کمیته امداد منطقه 4 که در اتاقی دیگر به انتظار ما نشسته‌اند، می‌رسانم و می‌پرسم: اگر کمیته امداد نمی‌خواهد به چنین افرادی کمک کند پس به چه کسی کمک می‌کند و اصلا این دفتر و دستک برای چیست؟! بدری جواب می‌دهد: وظیفه بهزیستی است که خانواده معتادان را مورد حمایت قرار دهد. ما زمانی می‌توانیم اینها را حمایت کنیم که پدر معتاد در کمپ بستری باشد و از کمپ گواهی ارائه دهند. به هر حال اگر چنین افرادی به ما مراجعه کنند ایشان را راهنمایی می‌کنیم که یا فرد معتاد را در کمپ بستری کنند و یا اگر مقدور نبود به بهزیستی مراجعه کنند. در هر صورت خودمان نمی‌توانیم به طور مستقل در چنین مواردی پرونده تشکیل دهیم. وی می‌افزاید: ما هیچ‌گاه نمی‌توانیم به همسر معتادی توصیه کنیم که شما طلاق بگیرید تا ما بتوانیم از شما حمایت کنیم. این مسئول متذکر می‌شود: مواردی اتفاق افتاده که به دلیل مراجعه خانواده معتادان از روی دلسوزی مبالغی پرداخت کردیم که بعدا با ایجاد دردسر و اذیت و آزار بیشتر خانواده از سوی معتاد مواجه شدیم؛ چرا که افراد معتاد معمولا دنبال شر و بهانه‌ای برای تلکه کردن دیگران هستند و این ترس وجود دارد که کمک‌های دلسوزانه و خارج از روال اداری ما تبعات ناگواری داشته باشد که پشیمانی به بار آورد. بدری با بیان اینکه کمیته امداد این اجازه را ندارد که بدون اطلاع سرپرست خانوار عائله‌اش را تحت پوشش قرار دهد؛ اظهار می‌دارد: این دخترخانم می‌تواند علیه پدرش به دادگاه شکایت کند که اعتیاد دارد و از تامین معاش ما عاجز است تا پس از صدور حکم و اجازه دادگاه برایش پرونده تشکیل داده و او را مورد حمایت قرار دهیم. وی یادآور می‌شود: بعضا به خانم‌هایی که شوهر معتاد دارند و برای کمک مراجعه می‌کنند خیلی محتاطانه می‌گوییم برای تحت پوشش قرار گرفتن باید طلاق‌نامه یا فوت‌نامه شوهرتان را بیاورید و دیگر بیش از این کاری نمی‌توانیم صورت دهیم. مدیر کمیته امداد منطقه 4 تبریز اضافه می‌کند: ای کاش به ما مجوزی دهند که اگر خانواده معتادان مراجعه کردند بتوانیم برایشان پرونده تشکیل دهیم که تا کنون چنین اجازه‌ای به ما نداده‌اند. صحبت‌های آقای بدری بسیار ناامید کننده بود؛ یعنی در واقع اگر فرد معتادی در کمپ بستری نمی‌شد و به خانواده‌اش هم اجازه طرح شکایت نمی‌داد باید می‌سوختند و می‌ساختند و با این اوصاف کسی نمی‌توانست به داد مریم و مریم‌ها برسد و مدام این سئوال در ذهنم تکرار می‌شد که کسی که کسی نمی‌تواند به دادش برسد چه کسی باید به دادش برسد؟! ظاهرا یک نقص قانونی مانع حمایت بی‌دردسر از خانواده‌های معتادان از سوی نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی می‌شود. برای روشن‌تر شدن مطلب قضیه را با محمداسماعیل سعیدی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در میان می‌گذارم. سعیدی می‌گوید: نقصی در قانون وجود ندارد اما چون سرپرست خانوار پدر خانواده است باید دادستان و مدعی‌العموم تشخیص دهد که سرپرست خانواده به دلیل اعتیاد قادر به اداره خانواده نبوده تا پس از صدور مجوز، نهادهای حمایتی وظایف حمایتی خود را انجام دهند. نماینده تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس تصریح می‌کند: برای صدور مجوز دادگاه به 2 صورت می‌توان اقدام کرد: راه اول مراجعه و طرح شکایت از طرف مادر خانواده است که اگر چنین کاری مقدور نبود می‌تواند به بهزیستی مراجعه کرده و در خواست کمک کند تا بهزیستی هم به درخواست مراجعه کننده اقدامات قانونی لازم جهت صدور حکم و مجوز دادگاه را انجام دهد. سعیدی اضافه می‌کند: خود دختر خانواده هم می‌تواند به بهزیستی مراجعه کرده و در خواست حمایت کند تا دادگاه هم پس از بررسی‌های لازم حکم مقتضی را صادر کند. در این ارتباط مدیرکل بهزیستی آذربایجان‌شرقی اظهار داشت: سرپرستی تعداد بسیاری از کودکان و نوجوانان به خاطر عدم صلاحیت فردی والدین به دلایلی مثل اعتیاد، بیماری‌های روحی و یا زندانی بودن از سوی دادگاه به بهزیستی سپرده شده است ولی ما به عنوان مددکار اجتماعی هیچ‌گاه نمی‌توانیم راسا اقدام کرده و خانواده‌ای را به دلیل عدم صلاحیت سرپرست تحت پوشش قرار دهیم. محسن ارشدزاده می‌افزاید: با این حال خود افراد بدسرپرست یا اطرافیانشان می‌توانند به دادگاه مراجعه و طرح مسئله کنند تا دادگاه هم اینها را به بهزیستی معرفی کرده و ما هم در این صورت قادر خواهیم بود حتی به نگهداری شبانه‌روزی این کودکان و نوجوانان بدسرپرست بپردازیم. وی یادآور می‌شود: راه دیگر هم این است که این افراد از بهزیستی تقاضای کمک کنند تا ما ایشان را به دادگاه معرفی و مراحل اخذ مجوز دادگاه را پیگیری کرده و ایشان را تحت پوشش قرار دهیم؛ یعنی اگر یک نامه تقاضای معمولی از طرف این دخترخانم یا نزدیکانش خطاب به بهزیستی نوشته و طرح مسئله شود ما هم می‌توانیم مراتب را به دستگاه قضایی انعکاس داده و پس از اخذ نظر و اجازه دادگاه او را تحت حمایت قرار دهیم. به هر حال پیگیری‌های زیادی انجام دادیم تا مریم و خانواده‌اش بیش از این شب‌ها با شکم گرسنه سر روی بالش نگذارند و حداقل هزینه درمانی مریم را بتوانیم با کمک یک نهاد حمایتی جور کنیم. اما ظاهرا مسئولان کمیته امداد پس از طرح مسئله از سوی خبرنگاران و اطلاع از وضعیت مریم، هرچه زودتر دست به کار می‌شوند؛ به طوری که حسین دشتی، مدیرکل کمیته امداد امام خمینی آذربایجان‌شرقی به محض اطلاع از جریان، دستورات لازم را جهت تحت پوشش قرار دادن خانواده این دختر نوجوان از سوی کمیته امداد منطقه 4 تبریز صادر می‌کند. در این ارتباط بهنام بدری می‌گوید: آقای دشتی پس از اطلاع از مسئله مجوز کتبی حمایت از خانواده مریم را ارائه می‌دهند و بدین ترتیب ما نیز با فراغ بال اقدام به تشکیل پرونده برای ایشان کرده‌ایم و پس از پایان تعطیلات نوروز و در همین فروردین ماه می‌توانیم به ایشان مستمری پرداخت کنیم. استاندار آذربایجان شرقی بر توانمندسازی و آموزش‌های مهارتی به خانواده‌های تحت پوشش کمیته امداد در جهت خودکفایی و خوداتکایی آنها تاکید کرد. اسماعیل جبارزاده پیش از این در دیدار مدیران و معاونان کمیته امداد امام خمینی استان آذربایجان شرقی، با بیان اینکه کمک‌های ماهانه این نهاد به خانواده‌های تحت پوشش نمی‌تواند به تنهایی جوابگوی نیازهای آنها باشد، تاکید کرده بود: لازم است برای توانمندسازی و خودکفایی این خانواده‌ها و بی‌نیاز شدن آنها از کمک‌های کمیته امداد، آموزش‌های مهارتی و خوداشتغالی به آنها ارایه شود. وی، تنوع‌بخشی به خدمات کمیته امداد و توجه این نهاد به نیازهای فرهنگی و اجتماعی مددجویان را ارزشمند دانست و بر همراهی سازمان‌های فرهنگی در این خصوص تاکید کرد. جبارزاده با بیان این که نیازمند همنشینی با خانواده‌های نیازمند و ایتام هستیم، اظهارکرد: هنوز هستند خانواده‌های نیازمند و آبرومندی که با سیلی صورت خود را سرخ می‌کنند و به کمیته امداد مراجعه نمی‌کنند. مدیرکل کمیته امداد امام خمینی استان هم در این دیدار با بیان اینکه خوداتکایی مددجویان از طریق مهارت‌آموزی دغدغه خادمان در این نهاد حمایتی است، گفت: امسال 10 هزار و 632 مددجوی استان از آموزش‌های فنی و حرفه‌ای بهره‌مند شده و برای یک‌هزار و 463 نفر کاریابی شده است. حسین دشتی با اشاره به توسعه شبکه‌های مردمی فعال در زمینه نیکوکاری، افزود: امسال 60 میلیارد ریال کمک مردمی توسط 47 مرکز نیکوکاری استان جمع‌آوری شده است. وی، مجموع کمک‌های مردمی استان در سال جاری را یک‌هزار میلیارد ریال اعلام کرد و گفت: مردم نوع‌دوست استان 96 میلیارد ریال در قالب صدقات، 131 میلیارد ریال در طرح اکرام ایتام، 270 میلیارد ریال زکات، 190 میلیارد ریال در قالب طرح رضوان (تامین مسکن نیازمندان)، 40 میلیارد ریال در طرح محسنین (حمایت از خانواده‌های غیریتیم) و 39 میلیارد ریال در جشن عاطفه‌ها کمک کرده‌اند. به هر حال ماجرای مریم هم با احساس مسئولیت مسئولان خدوم کمیته امداد استان و پیگیری‌های خبرنگاران ختم به خیر می‌شود. اما مریم‌های زیادی در کوچه پس کوچه‌های این شهر درندشت با وضعیتی شاید وخیم‌تر هم زندگی می‌کنند و منتظر حضور اتفاقی مسئولی، خیری و یا خبرنگاری هستند تا روزنه امیدی برای سپری کردن روزهای سخت زندگی خود داشته باشند. ****************** نگارنده: لیلا حسین زاده

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4282

Trending Articles