هر چه تراکتور به پایان لیگ برتر نزدیک میشود مدیریت باشگاه به افق خاکستری نزدیکتر میشود و تراکتور بار دیگر در دشت خشک به حال خود رها خواهد شد. بیشترین مسئولیت این موضوع که هر سال دست هواداران را از جام قهرمانی کوتاه میکند، بر دوش مدیران باشگاه است. هواداران خیلی تلاش کردند این دشت خشک را آبیاری کنند ولی نه گذاشتند و نه خواستند که آبیاری شود. نه هوادار را دیدند و نه فهمیدند. هوادار را ملعبه ای کرده اند تا عده ای از آن بهره ببرند. زمانی در اوج بودیم کم کم به باخت عادت کردیم. روزگاری سودای رکورد تماشاگر در آسیا داشتیم، واقعا چقدر زود دیر شد! انگار همین دیروز بود ذوق و شوق اولین حضور آسیایی در آذربایجان سرافراز بر دل طرفداران تراکتور نقش بسته بود و چه رشته های امیدی که پنبه شدند. برای ما قهرمانی ارزشی ندارد چه رسد به نایب قهرمانی تا اعتراض خود را بلند کنیم. ما بی جام هم عاشقانه گرد این تیم میگردیم جام هایتان را با خودتان ببرید که این جام های فلزی به درد آهن پرستان میخورد. ما عشق پرستیم و در مکتب عشق، معشوق چه دارا باشد چه ندار پرستیده میشود. ما تراکتور قهرمان با ۵پنج هزار هوادار نمیخواهیم، همان تیم تازه لیگ برتری شده محبوب دل با حضور عاشقان برای ما کافیست. هر چند ماندن یا رفتن بازیکنان مشخص نیست ولی ما از هم اکنون برای فصل بعد قرارداد بسته ایم، آن هم سفید. هر بازیکن رفت و برگشتش به شهر تبریز و دیگر شهرها مشخص نیست ولی ما رفت و برگشت مان کاملا مشخص است آنجایی که اسمی از تراکتور باشد. در تشویق های ما صدای برخواسته "یاشاسین آذربایجان" و صدای برنخواسته اعتراض به سوء مدیریت هاست. روزهایی آرزو میکردی مای کاش صدای برخواسته مان بیشتر به اوج آسمان برسد و صدای برنخواسته در گلو بماند و سکوهای مقدس همچنان مقدس بماند .ای کاش شرایطی پیش نیاورند که صدای برنخواسته ما بلند شود ولی اکنون حرمت ها آنقدر شکسته شده است که جایی برای این صداهای بغض گرفته نمانده و همگی تبدیل به خشم شده و از گلوها بیرون آمده اند. پیش از این اعتقاد ما بر این بود که نباید پیش از غروب لیگ برتر به معایب تاخت چرا که شاید کورسوی امیدی برای درخشش قبل از غروب باشد ولی با حذف از لیگ قهرمانان آسیا و از دست دادن شانس کسب جام در لیگ برتر و حذفی، این غروب نزدیکتر شد و بغضهای در گلو خفته هواداران برخواست. ما بولدوزر نمیخواهیم ما همان تراختورمان را میخواهیم که همه به دنبال کمک کردن به او بودند؛ مدیرعامل در نقش خود و هوادار در وظیفه خود و بازیکن در پست خود. تونی بضاعت های زیادی دارد این حرف که بضاعتش همین قدر بود بیشتر مضحکه شدن آقایان را سبب خواهد شد چون کارنامه بازیگری و سرمربی گری تونی چیزی غیر از گفته آنها را نشان میدهد. شبیه این حرف را در مورد فراز کمالوند هم زده بودند تا توجیهی باشد برای کنار گذاشتن او. آن زمان گفتند بضاعت کمالوند همان رده های ۵ و ۶ جدول است و اکنون خود به خوبی نشان دادند که صعود به آسیا و رده سوم-چهارم جدولی بضاعت آنهاست. ولی بضاعت هواداران قهرمانی در لیگ برتر و درخشش در آسیا است و اگر هم در این دوره مسابقات روزنه های امیدی بود سببش هواداران با غیرت تراکتور بودند. نمیدانیم تا کی باید پاسوز یک نایب قهرمانی شویم که ادعا دارید تک و تنها کسب کردید! دل، در حسرت مهدی باکری و سرداران واقعی این مرز و بوم است هما نهایی که مردان ب یادعا بودند و باعث شدند اکنون از عمق جان آه بیرون آید که کجایند مردان بی ادعا! ما صدای برنخواسته خود را در گلوها فشردیم تا به تراختورمان آسیبی نرسد. آقایان! ما مینویسیم و شما میخوانید، اما مخاطب که تراکتور باشد مدیونیم اگر ننویسیم.