تراکتور خسته است. ریپ میزند. به روغن سوزی افتاده. سنگین شده و بیرمق. بیرمق تر از یک ماشین چمن زنی. کجاست آن تراکتوری که همه میگفتند: داغلاری سؤکر ... تراختور ! تراکتور دیگر زمین فوتبال را شخم نمیزند. نفس نفس میزند. نای دویدن ندارد. سرفه میکند. به قول قدیمی ها: توتونی ده ییشیک دوشوب ! بازیکنانی که در تبریز الجزیره را قورت دادند کجا هستند؟ چرا در بازیهای رفت و برگشت بعدی، همین بازیکنان تا دم دروازه ی حریف رفتند و آنجا با توپ فوتبال لی لی بازی کردند و به حریف باختند؟ - تراختور یورولوب ! گواردیولای این تیم افتخار آفرین ایران کیست؟ چه کسی جسارت فوتبالی را به این تیم آموخت و چه کسی این جسارت را از آن گرفت؟ هیچ دقت کرده اید تراکتور و بارسا چقدر شبیه هم هستند؟ کارشناسان جمع شوند و بحث کنند و بگویند این دو تیم چرا روزگارشان برگشت و از اوج به قعر افتادند؟ مگر در «حمله و حمله و حمله» سبک بازی این دو تیم جز چیزی میتوانست آن دو را «پاس و پاس و پاس» و از بقیه جدا کند؟ هر تماشاگر فوتبالی که هیچ سواد فوتبالی نداشته باشد، میداند که هم هی تیم های ایرانی در دفاع بازنده اند. مگر هر تماشاگر معمولی فوتبال، این قدر نمیداند که دفاع ما در مقابل تیمهای عربی نتیجه اش فقط و فقط شکست است ؟ مگر همه نمیدانند که تنها پاسخ تمارض همسایگان جنوبی ما فقط گل هایی است که تیرک دروازه را به لرزه درآورد؟ - سنی بو گونه کیم سالدی تراختور ؟ تماشاگران تراکتور که نباشند، تراکتور دل و جرأت را فراموش میکند و مقابل درواز ه ی حریف مینشیند به چای و قلیان با دروازه بان. این همه اتفاق چرا افتاد ؟ جوابش را باید آقایان مدیران این باشگاه بدهند. میگویند باجناق آدم، فامیل نمیشود و ژیان، ماشین ! مدیریتی که تراکتور را ژیان کرده است باید بداند که پسر خاله برای آدم شاید کارمند خوبی بشود ولی کارشناس و مدیر فوتبالی نمیشود. اما نباید ناامید شد. تراکتور هنوز هم تراکتور است. کمی سرما خورده و سرش گیج میرود. به سلامتی تیم شهر عزیزم تبریز که هر تیم محل های به تراکتور این شهر بالیده است: - دود ... دورو... دورود .... تراختور !