به گزارش اهراب نیوز،سفیر پیشین ایران در تاجیکستان و نماینده سابق مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی با انتشار یادداشتی در خصوص شایعات موجود درباره کاندیداتوری وی برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی واکنش نشان داده و عدم حضور خود را نفی نکرد در این یادداشت که بیش از نیمی از آن شامل بیان سوابق فرهنگی و رزومه ای! ایشان هست برای حضورش چنین نوشت:«در اين نوشته قصد اين را ندارم كه كلاً اصل حضور را تكذيب نمايم، اما صادقانه عرض مى كنم كه هنوز بصورت جدى ، اثرگذار و عميق نسبت به بررسى موضوع اقدام نكرده ام.»در این یادداشت که با عنوان “آيا فعاليت رسانه اى و مطبوعاتى من پيام خاصى دارد؟” آمده:” اين روزها بازار شايعات براى احراز مسئوليتى خاص بويژه تمهيد مقدمات براى كانديداتورى نمايندگى مجلس شوراى اسلامى در انتخابات اسفندماه سال جارى داغ است. نوروز و مقدمات أن، مناسبتهاى فروردينماه، ايام ولادت حضرت زهرا(س) و روز زن، تقارن مناسبتهاى ماه رجب و ارديبهشت ماه از ليلة الرغايب تاميلاد مسعود اميرالمؤمنين على (ع) و روزهاى معلم و كارگر و… وحضور رسانه اى اينجانب در ماههاى اخير اعم از برخى برنامه هاى تلويزيونى و راديويى ، و يادداشتها و گفتگوها در مطبوعات بويژه روزنامه هاى سراسرى اطلاعات و اعتماد و عصر آزادى و مصاحبه هايى كه در نشريات استانى سرخاب و كارو دانش با دوستان فرهنگى و مطبوعاتى ام مهدى نعلبندى و جلال شمع سوزان در آستانهٰ سال نو انجام دادم، اين شائبه را در برخى افراد بوجود آورده است كه اين فعاليتها، مقدمه اى براى سامان دادن به امر تبليغ رسانه اى جهت نامزدى براى انتخابات مجلس شوراى اسلامى بوده و روندى رو به رشد و تزايد دارد.در رصد كردن حضور ماهيانهٰ اينجانب در تبريز كه عموماً براى صلهٰ ارحام بويژه مادر عاليقدرم انجام مى شود و البته در كنار آن حدالمقدور با حضور در محافل فرهنگى و هنرى و مذهبى و علمى تكميل مى شود، بقدرى حساسيت به خرج مى دهند كه بعضاًناخواسته مجبور به محدود كردن برخى فعاليتهاى مطلوب و مورد علاقه خودم مى شوم كه بسيارى از آنها مفيد براى فضاى علمى و فرهنگى و هنرى تبريز است.قصد اينجانب از نگارش اين سطور اين است كه صراحتاً عرض بنمايم كه تا به امروز تصميمى براى كانديداتورى نمايندگى مجلس شوراى اسلامى نگرفته ام و اساساً در كشور ما عموماً و شهر ما خصوصاً با روند پرشتاب حوادث سياسى ، اجتماعى از يكسال مانده به انتخابات تصميم در نورد اين پديده قدرى زود هنگام جلوه مى كند، البته در اين نوشته قصد اين را ندارم كه كلاً اصل حضور را تكذيب نمايم، اما صادقانه عرض مى كنم كه هنوز بصورت جدى ، اثرگذار و عميق نسبت به بررسى موضوع اقدام نكرده ام.حضور رسانه اى و مطبوعاتى و ايفاى برخى نقشهاى اجتماعى و فرهنگى در مورد ايرانشناسى و آذربايجانشناسى و استاد شهريار و مصاحبه هاى راديو تلويزيونى و… نه تنها در اين راستا نيست بلكه به گواهى عموم اهالى فرهنگ و هنر وچهره هاى علمى ، سياسى و فرهنگى از نخستين روزهاى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و حتى پيش از پيروزى انقلاب در سطح تبريز و استان و از سال ١٣٦٣ شمسى با مهاجرت به تهران در سطح ملى و بعضاً منطقه اى و بين المللى فعاليتهاى فرهنگى داشته ام و فعاليتهاى امروز در قياس با آنها نه تنها پررنگتر نيست بلكه بعضاً كم فروغ تر نيز شده است و اين فعاليتهاى محدود ناظر و مقوم هيچ تصميمى نبوده و نيست، كه البته اگر هم مى بود باز از نظر دلسوزان تبريز و استان ، بلا اشكال بود.يادداشتهاى اينجانب كه به عنوان سرمقاله هاى مجله هفتگى “سروش” منتشر مى شد، يا در ستون ويژه اى در روزنامه اطلاعات چاپ مى گرديد ، به شكل دو جلد كتاب پرحجم با عنوان ” يادگار روزگار” منتشر شده است. مقالاتى كه در دوران تصدى سفارت جمهورىاسلامى ايران در تاجيكستان نيز نوشته ام در كتابى با عنوان ” ياد ايام” نشر گرديده است، مدتى پيش مجله ” مهرنامه” كه در هر شماره به بررسى پيشينه يكى از مطبوعات مى پردازد، مجله سروش را مورد بررسى قرار داده بود، كه آن ايام تقريباً مقارن با انتشار يكهزاروششصدمين شماره مجله سروش بود كه بيش از نيمى از آنها در دوران مديريت اينجانب نشر گرديده بود، درپاسخ به خبر نگار ” مهرنامه” مطالبى اظهار كردم كه نقل خلاصه اى ازآن تكملهٰ اين نوشتار مى تواند باشد:براى من كه حدود دوسوم يا سى وپنج سال از عمر پنجاه و دو ساله ام را مستقيم و غيرمستقيم در راه فرهنگ، قلم، مطبوعات و انتشارات صرف كرده ام، طبعاً روزى بنام “قلم” فارغ از اينكه چه كسى و به چه مناسبت آن را اعلام كرده است، حائز اهميت است.چرا كه آموزه هاى دينى و تربيت اجتماعى به من اينگونه آموخته است، ما وارثان دينى هستيم كه معجزه جاويدان پيام آور آن به قلم و آنچه مى نويسد، قسم ياد مى كند. به معلمانم كه قلم به دست گرفتن آموختند، به دبيران و استادانم، به همه اهل قلم اعم از نويسنده، شاعر، مترجم، گرافيست و … اداى احترام مى كنم. قريب يك دهه از عمر كارى ام را بعنوان مديرعامل سروش و مدير مسئول مجلات سروش سپرى كرده ام، كه از جمله خاطرات شيرين و ماندگار دوران مسئوليتم محسوب مى شود، خاطرات استادان با فضيلت و شريفى همچون رضا سيد حسينى، قهرمان سليمانى، مصطفى رحماندوست، عموزاده خليلى، بيوك ملكى، مرحوم قيصر امين پور و ساير بزرگوارانى كه در بخشهاى فنى، اجرائى و … اين كمترين را يارى كردند و سروش توانست سالهاى متوالى بعنوان ناشر برگزيده كشور و ناشر منتخب نمايشگاههاى بين المللى كتاب نائل شود. ماهنامه وزين خبرى، تحليلى در زمينه علوم انسانى، علوم اجتماعى “مهرنامه” در شماره ٣٥ خود و در بخش تاريخ مطبوعات كه با دبيرى اكبر منتجبى منتشر مى شود، به كندوكاو پيرامون مجله ” سروش” در دوران حيات بعداز انقلاب خود پرداخته است، كه پس از آقايان پرويز خرسند و مهدى فيروزان قريب يك دهه با مديرمسئولى و سردبيرى اينجانب منتشر شده است. در بخشى از مقدمه اى كه براى دوران مديريتم بر “سروش”تحرير كرده ام و توسط روزنامه نگار برجسته حسن همايون تنظيم شده، چنين آمده است: ” وارد شدن در فضاى نشر بويژه انتشار مطبوعات ، تنها حرفه نیست. بلکه فراتر از آن نوعی رسالت است؛ گونه ای از رهبری افکار عمومی و جهت دادن به مجموعۀ درخواستهاست.اساس تمدن جدید با پدیدۀ چاپ و پیدایش عالم مطبوعات پیوند خورده است و عصر روشنگری از زمانی آغاز شد که مطبوعات پا به عرصۀ حیات اجتماعی نهادند و امکان دسترسی به اطلاعات را برای همگان میسر ساختند.منبع:صبح تبریز