اهراب نیوز:شعارها، عملکرد انقلابیون و بالاتر از همه مواضع، تصمیمات و بیانات حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، همه نشاندهنده رسمیت داشتن این جریان در متن انقلاب اسلامی بوده است. تسخیر لانه جاسوسی، تحریم المپیک شوروی بخاطر اشغال افغانستان، اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی، تاکید بر ادامه جنگ تا آخرین قطره خون، تشکیل نهادهای انقلابی و اسلامی و حتی رونق شعارهایی چون «راه قدس از کربلا میگذرد»، «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»، «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» و... نشانههایی از رونق جریان آرمانگرایی در دهه اول انقلاب هستند. از طرفی در تاریخ انقلابهای جهان، معمولا روال این بوده و هست که جریانهای آرمانگرا پس از پیروزی و رسیدن به حاکمیت، به سمت «محافظه کاری» و «واقعگرایی» حرکت میکنند. این تغییر جهت ربطی به خیانت و شخصیت انقلابیون ندارد و بیشتر معلول اقتضائات ذاتی استقرار حاکمیت میباشد. در تاریخ انقلاب اسلامی نیز اقتضائات حیاتی بسیاری پیش آمده که شاید به نوعی باعث جابجایی و اولویتبندی آرمانها شده است. تفاوت و حتی شاید تقابل بین تفکر و اندیشه «آرمانگرایانه» و «واقعگرایانه» در طول تاریخ انقلاب وجود داشته و بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم و ضعف و قوت طرفداران دو گروه باعث و بانی اتخاذ سیاستهای متفاوتی در سطوح خرد و کلان نظام اسلامی شده است.فارغ از هرگونه قضاوت و ارزشگذاری، مرور تاریخ انقلاب نشان میدهد که بعد از پایان جنگ و آغاز دوره سیاسی و اجتماعی جدید، فضای عمومی جامعه به تدریج از شعارها و نیات آرمانی و انقلابی فاصله گرفت و به سمت شعارهای «واقعگرایانه» و «عملگرایانه» پیش رفت. در چنین فضایی بود که نهادها و شخصیتهای آرمانگرا همواره مورد انتقاد و بیمهری قرار گرفتند، به گونهای که گویی ایشان مانع و سدی در برابر رشد و توسعه جامعه هستند. با به حاشیه رفتن جریان آرمانگرایی طبیعی بود که الگوهای توسعه در حوزههای اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... مبتنی بر تجربههای جهانی شکل بگیرد و آرزوی رسیدن به «ژاپن اسلامی» به عنوان آرمانشهر انقلاب اسلامی در فکر و عمل سیاستمداران ما ظهور پیدا کند!کسی چه میدانست که در آغازین سالهای دهه نود و سالهای رونق ماهواره و فیسبوک و وایبر و. . . با اراده الهی جریان آرمانگرای انقلاب اسلامی بعد سالها رخوت و عزلت، حیات و ظهوری پررنگ را در سطح منطقه و حتی جهان به نمایش بگذارد. مگر نه اینکه مبارزه با استکبار و ارتجاع، شهادتطلبی، ظلمستیزی و دفاع از حریم اهل بیت(ع) از مهمترین آرمانهای انقلاب بوده است؟! و مگر نه اینکه حاج قاسم و بچههای ایرانی، عراقی، سوری و لبنانیاش این روزها در سوریه و عراق به عشق همین آرمانها دل به دریای جنگ و جهاد زدهاند؟! و مگر نه اینکه شهدای مدافع حرم اجر و قربی چون شهدای سالهای جنگ در میان مردم یافته اند؟! و مگر نه اینکه «محمودرضا بیضائی» را «حسن باقری» قرارگاه زینبیه نام نهاده بودند؟! و مگر نه اینکه همه جناحها و دستههای سیاسی به احترام خون پاک این شهیدان کلاه از سر برمیدارند و پشت سر حاج قاسم نماز میخوانند؟! و بالاخره مگر نه اینکه به یمن حقانیت و مظلومیت شهدای مدافع حرم، شور شهادتطلبی و جهاد در میان بچههای انقلاب شعلهور شد و خیلیها بعد گذشت سالها، تازه یادشان افتاد که سراغی از پلاکها و چفیههای پنهان شده در گوشه کمدها و دکورها بگیرند؟!حالا دیگر همه چیز رو شده است، حتی بچه دبستانیها هم میدانند که ایران در سوریه و عراق و لبنان حضور دارد. اما آنچه خوب نمیدانند، چرایی این حضور است. باید فکری هم به حال تبیین و روشنگری در چرایی این موضوع کرد. حتی اگر نسل امروز هم با این مساله کنار بیاید، این خطر وجود دارد که آیندگان در هضم «اما و اگر»های این حضور پرهزینه و پرخطر دچار مشکل شوند! درک و فهم چرایی سفر عاشقانه پهلوانانی چون «حاج عباس عبدالهی» که اینقدر راحت از دنیا و تعلقاتش دل میکنند و دل به دریای خون و حماسه میزنند، برای من و هم نسلان من شاید سخت باشد. برای ما که از جهان فکری و آرمانهای معنوی امثال شهید حاج عباس عبدالهی، شهید محرم علیپور و شهید علی کنعانی فاصله گرفته ایم، سفر به سوریه و عراق نهایت سادگی است، آن هم در روزگاری که آموزش و پرورش برای سفر «آنتالیا» به کارمندانش وام میدهد!باید پذیرفت که جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی هنوز در موضوع شهدای مدافع حرم به اندازه کافی فعالیت و محصول فرهنگی و هنری قابل قبول نداشته است. رعایت برخی مصالح مبهم، نباید بهانه ای باشد برای نشستن غبار مظلومیت بر چهره درخشان شهدای ایرانی در سوریه و عراق! جنگ، جنگ است، چه نظامی و چه فرهنگی! نیروهای فرهنگی انقلاب باید آستین بالا بزنند و قلمها را خشاب کنند که آن شهید به درستی فرمود:«بشکندقلمی که ننویسدبرفرزندان خمینی چه گذشت!».سال ۷۵، در روزهای پرشور کنگره سرداران آذربایجان، نمایشگاهی از آثار دفاع مقدس در محل مصلای قدیمی برپا بود. من و گروهی از دوستان نوجوان هم زیر نظر «حاج علی چرتاب»، کارهای اجرایی نمایشگاه را انجام میدادیم. شبها از شدت خستگی در همان غرفههای نمایشگاه که پر بود از لباس ها، سلاحها و مهمات پوسیده تفحص شده، سر به زمین میگذاشتیم و خوابمان میگرفت. آهنگران با «مثنوی شهادت»اش برایمان لالایی میخواند و خوابمان را عمیقتر میکرد. گاه وسط آن خواب شیرین، صدای توپ و گلوله نوار بلندتر میشد و چرتمان را پاره میکرد! با گوشهای نیمهخواب و نیمهبیدار میشنیدیم که آهنگران زمزمهمیکند:«اگر آه تو از جنس نیاز است/در باغ شهادت باز باز است!». میشنیدیم، اما معنیاش را نمیفهمیدیم. . . !هنوز هم بعد گذشت سالها، هستند خانوادههایی که تحویل سال را مهمان شهدایشان در گلزار شهدا هستند. مادران، همسران و خواهران شهدا روی سنگ مزارها سفره میاندازند و هفتسینها را روی آن میچینند. دعای تحویل سال را که میخوانند، بغضها بیاختیار فرو میریزد و سال جدیدشان بازهم با طعم شور اشک فراق دلاور مردان ایران اسلامی آغاز میشود. این صحنهها شاید دردناک باشد، اما جای افتخار دارد. اما آنچه زجرآور است و باعث شرمندگی، حال و روز خود ماست! حال و احوال ناجور ما آن هم در روزهایی که انقلاب اسلامی درگیر یک جنگ تمامعیار در ابعاد اقتصادی، سیاسی و نظامی است. اما افسوس که بار سنگین و غربت این مجاهدت خاموش بر دوش عدهای قلیل افتاده است و دیگران همه غرق آسایش و آرامش دنیایی خود هستند. این آرامش کذایی خطرناک است و نشانه خواب! باید دعا کنیم برای بیداری خودمان. . . راستی چه دعایی بهتر از ذکر تحویل سال!؟ «حول حالنا الی احسنالحال». آمین یاربالعالمین.......................................................منبع: ویژه نامه نوروزی هفته نامه آذرپیام.........................................................