Quantcast
Channel: پایگاه خبری اهراب نیوز - پربيننده ترين عناوين :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 4282

نامه سرگشاده دیپلمات با سابقه تبریزی به رئیس جمهور

$
0
0
ناصر نوبری، دیپلمات باسابقه و تبریزی کشورمان در نامه‌ای سرگشاده به حجت الاسلام حسن روحانی، به ارزیابی رفتار رئیس‌جمهور و تیم دیپلماسی او در موضوع هسته‌ای پرداخت. این دیپلمات باسابقه در این نامه ، موارد بسیار مهم و قابل تاملی را مطرح کرده و از دولت خواسته است درباره آنها پاسخگو باشد. بسمه تعالی حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری با سلام و احترام «صَدیقُکَ مَن صَدقَکَ لا مَن صَدَّقََک» «دوست واقعی کسی است که به صداقت و صراحت با شما سخن گوید نه آنکه شما را تایید و تصدیق نماید». امام علی(ع) «آقای بهشتی فکر می‌کنید که هستید؟ اگر از این در (شورای انقلاب) بیرون بروید مردم برای شما حتی تره هم خرد نمی‌کنند!» این جمله رئیس روابط عمومی دبیرخانه شورای انقلاب در جلسه هفتگی با شهید بهشتی، رئیس شورای انقلاب یعنی کسی که بعد از رهبر انقلاب همه‌کاره کشور و عملاً رئیس ۳ قوه کشور بود، است. نه ‌فقط تاریخ انقلاب اسلامی بلکه در کل تاریخ ایران، بهشتی تنها رئیس کشور ایران بوده که اعضای دفترش را قوی‌ترین منتقدانش تشکیل می‌دادند، حتی می‌توان ادعا کرد در کل تاریخ سیاسی جهان، آقای بهشتی تنها رئیس حکومت و رئیس حزب فراگیر بوده که در دفتر ریاست بر حکومت حتی یک عضو از حزب فراگیری که رئیسش بوده حضور نداشت. همواره حزبی‌ها پیگیر بودند یا اعضای دبیرخانه شورای انقلاب عضو حزب شوند یا دبیرخانه تحویل حزب جمهوری اسلامی شود اما آقای بهشتی به این خواست‌ها توجه نکردند. یک‌وقت به ایشان گفتم در کشور این همه ناسزا به شما می‌گویند چرا حتی یکبار به آنها جواب نمی‌دهید، فرمودند: «دو روش وجود دارد؛ یکی پاسخگویی به افتراها و ناسزاها و دیگری سکوت تا در طول زمان خود مردم به حقیقت پی ببرند. من روش دوم را ترجیح می‌دهم.» به همین دلیل امام فرمودند ایشان شهید مظلومند. نه‌تنها با رهبران حزب کمونیست بلکه با منتقدان جوان و بی‌نام و نشانی مانند بابک زهرایی در تلویزیون با کرامت والایی برخورد کرده و به طور‌ زنده مناظره و بحث آزاد می‌کردند. حالا برخورد ایشان را مقایسه فرمایید با برخورد جنابعالی با منتقدان که نه‌تنها تاکنون خود با آنها گفت‌وگو نفرموده‌اید بلکه هیچ نماینده‌ای هم برای گفت‌وگو و توجه و پاسخ به دیدگاه منتقدان تعیین نفرمودید و با سانسور کامل اجازه بحث آزاد در رسانه ملی در این باره نیز داده نشد و حتی نسبت به منتقدان انواع ناسزاهای ناروا مانند بزدل سیاسی، بی‌سواد، ترسو، دل لرزان، بیکار، معدودی که از جای خاص تغذیه می‌شوند، ناقص‌الخلقه و… عنوان شد. البته آن‌زمان به شهید بهشتی با آن ویژگی‌ها انحصارطلب اطلاق می‌شد اما امروز جنابعالی از طرفداران آزادی و دگراندیشی و پلورالیسم شناخته می‌شوید. علت تندگویی علیه منتقدان چیست؟ البته بنده و امثال بنده وقتی پای منافع ملی کشورمان پیش می‌آید بزدلیم و می‌ترسیم و می‌لرزیم! اما بالاخره ما شهروندان این کشور به ریاست جنابعالی هستیم؛ به جای حواله به جهنم بفرمایید دوستان شیردلتان ما را توجیه کنند تا از ترس و لرز بیرون بیاییم. بنده بیش از ۸ ماه است پیشنهاد کرده‌ام یک یا دو یا هرچند نفر از دوستان شیردل بیایند و در رسانه ملی و در برابر پیشگاه ملت درباره موافقتنامه ژنو با هم بحث کنیم تا بزدلی و ترس و لرز بی‌مورد ما و شیردلی دوستان برای ملت آشکار شود اما تاکنون هیچیک از این شیردلان که قوی‌ترین دیپلمات‌های جهان هستند حاضر نشده‌اند با ما به بحث بنشینند و سانسور کامل در رسانه ملی حاکم شده است. ممکن است بفرمایید سطح آنها بالاست و دون‌شأن آنهاست که با امثال بنده که کارشناس ساده هستم به بحث بنشینند البته درست است که ما دون‌پایه و کارشناس ساده هستیم اما حالا اظهارات معدودی کم‌سواد دون‌پایه که نباید این همه دلواپسی، عصبانیت و دغدغه ایجاد کند که در مهم‌ترین اجلاس سطح عالی دیپلماتیک کشور آنچنان به این معدود ترسوی لرزان بتازید! مشاورتان، جناب آقای آشنا از آن اظهارات تندتان دفاع کرده و فرمودند آنها از عصبانیت نبوده بلکه صریح بوده است. اگر نظر جناب مشاور درست باشد آنگاه این نتیجه حاصل می‌شود که سناریوی ناسزاگویی و پرخاشگری از قبل توسط مشاوران کارشناسی شده و یک عصبیت فی‌البداهه نبوده است. در این‌صورت باید دید هدف این موج‌سازی جدید چیست؟ آن هم در شرایطی که این عده معدود منتقد، ساکت بودند و مدتی بود صحنه کشور در این باره کاملاً آرام شده بود. احتمالاً مشاورانتان این احتمال را داده‌اند که ممکن است از مذاکرات هسته‌ای چیز قابل توجهی به دست نیاید و لذا می‌خواهند پیشاپیش با بزرگنمایی، مخالفان قدرتمند فرضی بتراشند که کارشکنی می‌کنند و ناکامی‌ها را برگردن آنها بیندازند یا ممکن است هدفشان این باشد که فضای سیاسی کشور را آنقدر پر از گردوغبار کنند که مردم متوجه نشوند چه دادند و چه به دست آوردند و در پرتو غوغاسازی‌ها و حاشیه‌سازی‌ها، حقیقت اصلی پنهان بماند. اگر قرار باشد ظرف دوـ سه ماه آینده مذاکره‌کنندگان با دست پر بیایند دیگر نیازی به اینگونه غوغاسازی و ناسزاگویی‌ها نیست، آن موقع با افتخار دستاوردهای بزرگ خود را به ملت نشان می‌دهند و جشن پیروزی ملی می‌گیرند و به طور‌ طبیعی منتقدان منزوی می‌شوند. لطفا گفتمان را عوض نکنید! بنزسواری چه شد؟ جنابعالی به کسانی که با مذاکره مخالفند، شدیداً تاختید و آنها را بزدل، ترسو و لرزان خواندید که از هرگونه مذاکره می‌ترسند و می‌لرزند اما باید تصریح کنم بحث بر سر اصل انجام مذاکره یا عدم انجام مذاکره گفتمان یک‌سال پیش کشور بود که عده‌ای موافق و عده‌ای مخالف انجام مذاکره بودند، بنده در آن زمان در ۲ دانشگاه سخنرانی کردم و از اصل انجام مذاکره دفاع و حمایت کردم. جنابعالی در سخنرانی اخیرتان سعی فرمودید گفتمان امروز کشور را به گفتمان یک سال پیش بازگردانید در حالی که گفتمان امروز کشور بررسی و ارزیابی محصول یک‌سال مذاکره است و نه اصل مذاکره! حالا دیگر جنابعالی و دوستان شیردلتان یک سال است با آمریکایی‌ها هرطور و هرمقدار مذاکره کرده‌اید، آن‌طور که می‌گویند دوستان شیردل و آمریکایی‌ها در طول مذاکرات آنقدر صمیمی شدند که یکدیگر را با اسم کوچک صدا می‌کنند. بعد از ۳۷ سال از آخرین تماس تلفنی شاه ایران با رئیس‌جمهور آمریکا، جنابعالی اولین رئیس کشور ایران هستید که با رئیس‌جمهور آمریکا تلفنی صحبت کردید، پس هرگونه ارتباط، تماس و مذاکره که ممکن بوده، یک‌سال است که انجام شده و حالا گفتمان را لطفاً عوض نکنید، گفتمان امروز کشور محصول مذاکرات یک‌ساله است و نه اصل مذاکره! و در این باره مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با سفیران و دیپلمات‌های کشور اعلام فرمودند یک‌سال مذاکره محصولی جز افزایش تحریم‌ها و دشمنی‌ها نداشته است. میزان آزادی عملی که جنابعالی و دوستان مذاکره‌کننده‌تان در این یک‌سال داشته‌اید در تمام دوران ۳۶ ساله بعد از انقلاب، هیچ دولتی در این حد و اندازه نداشته است، در واقع دولت جنابعالی هزینه‌های بسیار بزرگ ملی را در این باره مصرف کرده و امروز باید بیلان و ماحصل این مذاکرات با صرف هزینه‌های ملی را بیان کند، نه اینکه دوباره به سال گذشته برگردید و صحبت از ترس بعضی‌ها از نفس مذاکره فرمایید. وقتی مذاکرات ۱۰ سال پیش‌تان شکست خورد در کتاب‌تان فرمودید غیرمتعهدها مانند دوچرخه‌اند و اروپا مانند پیکان است و آمریکا مانند بنز و فرمودید آن موقع فقط امکان پیکان‌سواری داشتید و فرمودید مذاکرات با اروپا با کارشکنی آمریکا شکست خورد. یعنی اینکه آن موقع بنز با یک ویراژ موجب چپ کردن پیکان شد. اما اکنون یک‌سال است که هرچقدر خواستید بنزسواری کردید لذا امروز باید نتیجه یک‌سال بنزسواری را بفرمایید! تبدیل اتاق فکر به اتاق عملیات (کارشکنی!) فرمودید منظورتان از آن ناسزاها، منتقدان و مخالفان نبوده‌اند، منظورتان کسانی هستند که اتاق فکرشان را به اتاق عملیات تبدیل کرده‌اند. حالا فرض کنیم عده‌ای هستند که در یک اتاق در مورد این مسائل فکر می‌کنند و بعد هم تصمیماتی می‌گیرند و آنها را عملیاتی می‌کنند (اتاق عملیات)، فکر کردن که ان‌شاءالله آزاد است اما عملیات آن عده معدود اگر غیرقانونی است که جایی برای ناسزا نیست باید دستور پیگرد قانونی و مجازات آنها را صادر فرمایید و قوه قضائیه باید به اقدامات خلاف قانون آنها رسیدگی کند، بنده که فردی مستقلم و در تمام دولت‌ها پست و منصب داشته‌ام الا دولت گذشته، اما فرض کنیم عده‌ای از جناح‌های مقابل جنابعالی، سعی می‌کنند نقاط ضعف سیاست‌ها و اقدامات جنابعالی و تیم مذاکراتی را پیدا کنند و آنها را به روش‌های گوناگون مطرح کنند، خب! این طبیعت نظام‌های آزاد و مردمسالار است، این که جرم نیست. در آمریکا، اکنون جمهوریخواهان تلاش می‌کنند نقاط ضعف دموکرات‌ها را بیابند و روی آنها انگشت بگذارند و تبلیغات کنند تا در دور بعدی دموکرات‌ها را شکست دهند. این خاصیت مثبت دموکراسی و نظام‌های چندگانه است که جناح‌ها از ترس یکدیگر سعی می‌کنند کمتر نقطه ضعف داشته باشند، بنابراین در برابر چنین اقداماتی هم جای ناسزاگویی از طرف رئیس‌جمهور نیست. تاکنون مقام معظم رهبری و تمام ارکان حکومتی و اکثریت مجلس از مذاکرات و تیم مذاکراتی قویاً حمایت کرده‌اند و معدود منتقدان هم جز حرف زدن امکانی در نظام تصمیم‌گیری کشور ندارند که بتوانند در مسیر اقدامات جنابعالی و تیم مذاکراتی کارشکنی کنند و لذا این ناسزاگویی‌ها صرفاً یک بزرگنمایی از منتقدان است. قوی‌ترین دیپلمات‌ها و مذاکرات؟! فرمودید جنابعالی و تیم‌تان قوی‌ترین دیپلمات‌ها در منطقه و جهان هستید و احاله فرمودید به مذاکرات ۱۰ سال پیش خودتان و فرمودید کتاب‌تان را مطالعه کنیم تا از مذاکرات قدرتمند جنابعالی و قوی‌ترین دیپلمات‌ها مطلع شویم. در این باره سوال اصلی این است که مذاکرات تیمی که ۱۰ سال پیش شکست خورده را چگونه به‌عنوان یک نمونه عالی و الگوی موفق مطرح می‌فرمایید، این مانند آن است که یک تیم فوتبال ۱۰ سال پیش در یک بازی از حریف خود ۶ بر صفر باخته باشد و حالا سرمربی آن تیم خود را قوی‌ترین تیم بنامد و حتی ماجرای آن بازی شکست خورده را به عنوان یک الگوی موفق بنویسد و با افتخار خواستار مطالعه تاکتیک‌ها و تکنیک‌های آن تیم شکست‌خورده شود! فرمودید معمول نیست متن مذاکرات در کتاب نوشته شود ولی جنابعالی منت گذاشتید و متن مذاکرات قوی ۱۰ سال پیش را برای آگاهی ما نوشته‌اید که بخوانیم و از ترس و دل لرزانی بیرون بیاییم. جناب آقای روحانی! در اینجا باید تأکید کنم که یک دیپلماسی وقتی موفق است که به هدفش نائل‌ آید، دیپلماسی، صرف بیانیه و اعلامیه قوی خواندن در اتاق مذاکره نیست که اکنون ما را احاله به متن مذاکرات خودتان می‌فرمایید، دیپلماسی مجموعه‌ای از مذاکرات و اقدامات است که برای رسیدن به هدفی خاص صورت می‌گیرد و میزان موفقیتش با میزان رسیدن به هدفش سنجیده می‌شود نه با متن مذاکرات! استراتژی اعتمادسازی یکطرفه جنابعالی و تیم‌تان در ۱۰ سال پیش برای حل مناقشه هسته‌ای شکست خورد و اتفاقاً امروز باید برعکس، از شکست آن استراتژی درس می‌گرفتیم و از آن پرهیز می‌کردیم که شکستی دوباره حاصل نشود و اتفاقا دل‌نگرانی بنده به خاطر تکرار آن استراتژی و احتمال شکستی دوباره است. حق غنی‌سازی صنعتی یا حق فرفره‌بازی! سوم آذرماه ۹۲ روز امضای موافقتنامه ژنو در پیامتان فرمودید: «حقوق هسته‌ای و حق غنی‌سازی ملت ایران مورد اذعان قدرت‌های جهانی که سال‌ها سعی بر انکار آن داشتند قرار گرفت… دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته شدن حقوق هسته‌ای و حق غنی‌سازی ملت ایران است». اگر این حق بزرگ و اساسی را گرفته‌ایم پس حالا چه مشکلی وجود دارد که اکنون در گزارش یک‌ساله‌تان از احتمال شکست مذاکرات سخن می‌گویید، در حالی‌که برعکس بوده و حقی را که NPT در ماده ۴ به همه اعضا بدون هیچ قید و بند و محدودیت در فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای داده است موافقتنامه ژنو در اندازه، درصد، حجم، مکان، ذخائر، تشخیص میزان نیاز کشور و….. همه را مشروط به توافق با آمریکا و طرف‌های مقابل کرده، محدودیتی که هیچ‌یک از اعضای NPT بدان ملزم نیستند و این نه‌تنها اذعان به حق قانونی ما در ماده ۴ NPT نیست بلکه تنازل از آن ماده و تهی کردن آن می‌باشد. بنده در آن نامه‌ام تصریح کرده بودم وقتی نیاز عملی کشور به میزان غنی‌سازی را مشروط به موافقت آمریکا و طرف‌های مقابل کردیم، این نقض حاکمیت ملی کشور است که بیگانگان مجاز به دخالت در تصمیم‌گیری‌های ملی و داخلی کشور شده‌اند و در اینکه ما در کشورمان به چه چیز چه مقدار نیاز داریم دخالت می‌کنند. درواقع موافقتنامه ژنو، سند قانونی کردن مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران است. بنده در نامه‌ام تصریح کردم: «هدف از قرار دادن این بند در موافقتنامه ژنو محدود کردن ایران حتی در فاز ۵درصد است، آنها سعی خواهند کرد از غنی‌سازی شیر بی‌دم و یال و کوپال و اشکم بسازند (غنی‌سازی دکوری) و نهایتاً هم منت بگذارند که با غنی‌سازی موافقت کرده‌اند». آیا امروز آنها به دنبال این هدف نیستند؟ آیا به همین دلیل مذاکرات وین به بن‌بست نرسید که مجبور به تمدید مذاکرات شدیم؟ آیا آنها امروز به خطوط قرمز ما ورود نکرده‌اند و حد و اندازه نیاز کشور ما به غنی‌سازی صلح‌آمیز (۵درصد) را تعیین نمی‌کنند؟ آیا اختلاف اصلی این نیست که آنها می‌گویند ما در ۱۵ سال آینده بیش از ۴۰۰۰ سانتریفیوژ برای نیازهای کشورمان لازم نداریم؟ و آیا ما حالا در چانه‌زنی این مساله نیستیم که ثابت کنیم نیاز کشور ما بیشتر است؟ طوری که مقام معظم رهبری ورود کردند و در یک سخنرانی علنی بر عدد و رقم نیاز عملی کشورمان درباره غنی‌سازی تأکید و تصریح فرمودند. قرارداد ما با روس‌ها برای نیروگاه بوشهر ۷ سال دیگر تمام می‌شود و بنابراین ۷ سال دیگر کشورمان سالانه به ۱۹۰ هزار سو غنی‌سازی نیاز دارد که با سانتریفیوژهای اولی تقریباً همین تعداد سانتریفیوژ لازم داریم لذا بر این عدد و رقم مقام معظم رهبری تأکید و تصریح فرمودند. بنابر اظهار مقام معظم رهبری، آنها به مرگ گرفته‌اند تا ما به تب راضی شویم یعنی آنها ممکن است تا ۱۰ هزار سو را رضایت دهند در حالی که نیاز واقعی و عملی ما ۱۹۰ هزار سو است. آنها می‌گویند وقتی قراردادتان با روس‌ها تمام شد، دوباره قرارداد ببندید و باز از روس‌ها بخرید! یعنی ما حق نداریم وابستگی‌مان به روس‌ها را در این باره پایان دهیم! در واقع در امور داخلی ما که نیازمان را خودمان تأمین کنیم یا اینکه وابسته بمانیم و از خارج بخریم را، آمریکا و روسیه و قدرت‌های بزرگ تعیین می‌کنند، اگر غنی‌سازی ما نتواند صنعت برق ما را تأمین کند آیا همان غنی‌سازی دکوری که بنده پیش‌بینی کرده بودم، نیست؟ این همه سال با صرف هزینه‌های گزاف مادی و انسانی و شهدای هسته‌ای پس کارکردش چیست؟ آقای رئیس‌جمهور! موافقتنامه ژنو حق غنی‌سازی را برای ملت ایران گرفت یا حق فرفره‌بازی را؟ اگر چرخش سانتریفیوژها نیازهای صلح‌آمیز صنعت برق ما را تأمین نکند، چرخش آنها با چرخش فرفره‌های اسباب‌بازی کودکان چه فرقی دارد؟ پرانتز ما و پرانتز آمریکایی‌ها! آقای ظریف فرموده‌اند انشای متن نهایی آماده شده و در موارد اختلافی پرانتزهای خالی گذاشته شده که در ۳-۲ ماه آینده این پرانتزهای خالی را با رایزنی پر خواهند کرد. بنده با توجه به شناختی که از عملکرد آمریکایی‌ها و طرف‌های مقابل دارم، می‌توانم پیش‌بینی کنم که درباره اختلاف اصلی یعنی مساله «غنی‌سازی» آنها چه خواهند کرد و لذا برای همکاری و کمک به جنابعالی و تیم مذاکره‌کننده نکاتی را مطرح می‌کنم: آمریکایی‌ها و طرف‌های مقابل سعی خواهند کرد با همان ترفندهای حرفه‌ای‌شان با کلمات کلی این پرانتز را پر کنند و سرمان کلاه بگذارند و دوباره در آینده با بهانه‌بازی‌شان همچنان عملاً دستمان خالی بماند اما ما با توجه به تأکید و تصریح مقام معظم رهبری و اعلام نیاز عملی سازمان انرژی اتمی، باید پرانتز مربوط به غنی‌سازی و نیازهای عملی ایران را با این جمله پر کنیم: (ایران در طول ۷ سال آینده طوری بر ظرفیت و توان غنی‌سازی خود اضافه خواهد کرد که پس از ۷ سال قادر شود سالانه ۱۹۰هزار سو غنی‌سازی کند). آمریکایی‌ها و گروه ۱+۵ خواهند گفت ذکر عدد و رقم در توافقنامه بی‌مورد است و سعی خواهند کرد این پرانتز را چنین پر کنند: (بعد از پایان دوره زمانی «۱۰ یا ۱۲ یا ۱۵ساله» گام نهایی و اجرای موفق و کامل گام نهایی، با ایران مانند کشورهای عضو NPT که سلاح هسته‌ای ندارند رفتار خواهد شد). نکته مهمی که باید جنابعالی و تیم محترم مذاکره‌کننده توجه فرمایند این است که این جمله کلی و چندپهلو است به طور‌ی که کشورهای عضو NPT که سلاح هسته‌ای ندارند شامل هر دو دسته است؛ یک دسته، آنهایی که چرخه سوخت و پروسه غنی‌سازی بومی دارند و دسته دیگر، آنها که چرخه سوخت و غنی‌سازی بومی ندارند و اورانیوم غنی شده را از خارج می‌خرند. یعنی بعد از این دوره طولانی‌مدت دوباره ما می‌رویم سر خانه اول و دوباره باز دعوای اصلی از اول شروع می‌شود که ما جزو کدامیک از اینها خواهیم بود و دوباره آمریکا خواهد گفت بهتر است شما جزو دسته دوم باشید و از خارج بخرید. اگر این‌کار را نخواهند کرد در متن تصریح کنند ما جزو کدامیک از این دو دسته خواهیم بود. همانطور که در پرانتز مورد نظر خودمان تصریح کردم باید با عدد و رقم مشخص ذکر شود و نه کلی! و از طرف دیگر کدام مرجع بی‌طرف پیش‌بینی شده که بعد از ۱۰ سال تایید کند ما گام نهایی را کامل و درست اجرا کرده‌ایم، اگر مرجع تعیین‌کننده، آژانس انرژی اتمی است که اساساً بانی و باعث تمام مشکلات و بحران هسته‌ای ما ناشی از بهانه‌جویی‌ها و عدم بی‌طرفی‌ و غرض‌ورزی‌های آژانس است که تحت نفوذ آمریکا و دیگر قدرت‌های جهانی است بنابراین در آن زمان(زمان نسل آینده!)، دوباره روز از نو روزی از نو، با یک بهانه‌جویی آژانس، بازی ادامه یافته و ما هم (فرزندانمان) طبق معمول دادمان به جایی نخواهد رسید! از طرف دیگر اگر حتی ۱۰ سال دیگر ما آزاد شویم و امکان توسعه از آن موقع پیدا کنیم ۱۰ سال بعد از آن طول خواهد کشید تا توان ما به ۱۹۰ هزار سو برسد. مراقب روس‌ها باشید روس‌ها حتی آن موقع که رهبری اردوگاه به اصطلاح ایدئولوژی نجاتبخش جهانی را یدک می‌کشیدند باز فرصت‌طلب بودند و به سختی از اشغال شمال کشور ما دست برداشتند اما در دوره جنگ سرد و به خاطر حفظ پرستیژ ابرقدرتی و رهبری یکی از ۲ اردوگاه جهانی تا حدودی در فرصت‌طلبی، برخی ملاحظات و قید و بندهایی را رعایت می‌کردند اما روس‌های کنونی در فرصت‌طلبی دیگر هیچ ملاحظه‌ای ندارند و تبدیل به یک دلال صرفاً سودجوی بین‌المللی شده‌اند، اهرم‌ها و برگ‌های گوناگون را با توجه به امکانات و قدرتی که دارند، می‌سازند و در صحنه بین‌المللی براساس منافعشان با آنها وارد بازی و معامله می‌شوند. یکی از برگ‌های بسیار سودمندشان بازی با برگ ایران است. آنها در تکمیل نیروگاه بوشهر با تعاملی که با غرب و صهیونیست‌ها داشتند به بهانه‌های فنی و مالی، بازی با زمان کردند و تا آنجا که می‌توانستند طولانی کردند. درباره S۳۰۰ هم قرارداد رسمی با ما را به غرب و صهیونیست‌ها فروختند. غیر از حساسیت‌های کلاسیک روس‌ها درباره تبدیل ایران به یک همسایه قدرتمند و اتمی، آنها به عنوان منفعت‌طلبی تجاری نیز، اینکه ایران همیشه وابسته به روس‌ها بماند و خریدار اورانیوم غنی‌شده از روس‌ها باشد را ترجیح می‌دهند و به همین دلیل در عمق با مواضع آمریکایی‌ها که ایران چرخه سوخت ملی و غنی‌سازی بومی نداشته باشد هماهنگ هستند. حتی اگر ما از روس‌ها نخریم باز برای اینکه دست در بازار سوخت هسته‌ای زیاد نشود، روس‌ها ترجیح می‌دهند ما خریدار سوخت هسته‌ای باشیم تا تولیدکننده، در هرحال در دهه‌های آینده پس از پایان ذخایر نفت، در بازار انرژی، سوخت هسته‌ای مهم خواهد بود. در واقع در مناقشه هسته‌ای در بازی به مرگ بگیر تا ایران به تب راضی شود، بازیگری اصلی مرگ نهایتاً با آمریکایی‌هاست و بازیگری اصلی به تب گرفتن با روس‌هاست که روس‌ها نقش خود را مانند یک دلال حرفه‌ای هم به ایران می‌فروشند و هم به آمریکا و غرب! روس‌ها با هنرمندی فوق‌العاده با استفاده از برگ ایران، کریمه، استراتژیک‌ترین بخش اوکراین را بلعیدند. آنها رسماً به آمریکایی‌ها هشدار دادند که اگر می‌خواهند روس‌ها دست آمریکایی‌ها را در مناقشه هسته‌ای علیه ایران باز بگذارند باید آمریکایی‌ها هم دست روس‌ها را در بحران اوکراین باز بگذارند. آمریکایی‌ها این هشدار روس‌ها را جدی گرفتند و اقدام قرن نوزدهمی روس‌ها در قرن بیست و یکم یعنی جداسازی کریمه و الحاق آن به روسیه را فقط نظارت کردند، اکنون دیگر کریمه فراموش شده و صرفاً صحبت از بحران و بی‌ثباتی در شرق اوکراین است. روس‌ها حتی با توان فوق‌العاده دیپلماسی خود و ناشیگری و ناتوانی دیپلماسی ایران، به راحتی روی امکانات ایران در خاورمیانه که با هزینه‌های فراوان به دست آمده سوار می‌شوند و از آنها برای ارتقای موقعیت از دست رفته خود در خاورمیانه استفاده می‌کنند. در مناقشه سوریه و ماجرای اجلاس ژنو ۲ دیدیم که آقای ظریف رفت مسکو و همه تخم‌مرغ‌های ایران را به جیب روس‌ها ریخت و روس‌ها هم آقای ظریف را پشت در اجلاس ژنو ۲ جا گذاشتند، در حالی که اگر می‌خواستند می‌توانستند ایران را وارد اجلاس ژنو۲ کنند البته این کارکرد قدیمی و سنتی دیپلماسی قجری و پهلوی است که برای پوشش گرایش به غرب و آمریکا، تحرکاتی هم با شرقی‌ها و روس‌ها می‌شود تا یک بالانسی به نمایش گذاشته شود. لازم به یادآوری است رابطه با روس‌ها در زمان رهبری حضرت امام(ره) و ریاست جمهوری مقام معظم رهبری برپایه برابری و احترام متقابل همسایگی و حسن همجواری پی‌ریزی شد اما متأسفانه بعدها به دلیل ناشیگری‌ها و سیاست خارجی یکسویه نگاه به شرق، تبدیل به یک رابطه یکطرفه و فرصت‌طلبانه به نفع روس‌ها شد؛ نگاه یکسویه به شرق یا غرب برای سیاست خارجی ایران سمی مهلک است. بنده در سال‌های گذشته بر این اشتباه استراتژیک و ناشیگری در قبال روسیه بویژه در قبال مناقشه هسته‌ای هشدار دادم (در صورت لزوم به دفترتان بفرمایید به سایت بنده با آدرس NASERNOBARI.COM مراجعه و موارد را به استحضار عالی برسانند.) برای کشور ما دیپلماسی سنتی در دوران قاجار و پهلوی متداول و عادت شده است. اساس آن این بوده که باید قدرت‌های جهانی را شناسایی کنیم و سعی کنیم قوی‌ترین و مطمئن‌ترین آنها را انتخاب و با سیاست «اعتمادسازی» یعنی جلب اعتماد آن قدرت از طریق برآورده کردن خواست‌های او، به آن کشور و اردوگاهش بپیوندیم تا امنیت و پیشرفت کشورمان حاصل شود. در ابتدا قدرت‌های جهانی (کدخداها) در جهان متنوع و متعدد بودند؛ انگلیس، روسیه، آلمان، فرانسه، ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و… لذا مشکل اصلی سیاستمداران سنتی، شناسایی کدخدای بهتر و قوی‌تر و مطمئن‌تر بود و کشمکش‌ها بین سیاستمداران در کشور، چالش بین طرفداران انگلیس و روس و… بود و عملاً سیاستمداران با نوع سمپاتی به یکی از قدرت‌ها (کدخداها) شناسایی می‌شدند. مثلاً رضاشاه با نزدیکی به انگلیس، توانست روی کار بیاید ولی بعدها با این اشتباه محاسبه که آلمان کدخدای برتر خواهد بود، کدخدا عوض کرد و ساقط شد… بعد از جنگ دوم جهانی کدخداهای بزرگ‌تر در جهان سر برآوردند و به عنوان ۲ ابرقدرت آمریکا و شوروی (غرب و شرق)، انتخاب را محدودتر کردند. ملت ایران که انواع کدخداها را طی بیش از یک سده تجربه و آزمایش کرده بود و جز عقب‌ماندگی و استبداد، نتیجه‌ای ندیده بود، در سال ۱۳۵۷ با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» انقلاب کرد و راه پیشرفت و آزادی را در عدم تکیه به هیچ کدخدایی در جهان دید و تکیه بر توانایی‌های ملی براساس فرهنگ اسلامی را انتخاب کرد. چالش اصلی ایران در زمینه سیاست خارجی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، چالش بین دو رویکرد یعنی دیپلماسی سنتی قجری ـ پهلوی (متغیر وابسته) و دیپلماسی مستقل اسلامی ـ انقلابی (متغیر مستقل) بوده است. مدل دیپلماسی سنتی قجری چون سال‌ها در ایران اجرا شده، لذا اساساً هرگاه کشور به دیپلماسی رویکرد عمده پیدا کرده عملاً معادل دیپلماسی سنتی قجری تلقی شده و لذا رویکرد به مذاکره و دیپلماسی عمدتاً معادل سازشکاری و وابستگی به یکی از قدرت‌ها تلقی شده است. از طرف دیگر تجربه و الگو و مانیفستی برای یک سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی وجود نداشته و هرگونه تحرکات رادیکالی و ستیزه‌جویانه و جنگ‌طلبانه و مذاکره‌ستیزی و تعامل‌ستیزی عمدتاً به عنوان نمادهایی از رویکرد سیاست خارجی مستقل اسلامی ـ انقلابی قلمداد شده است. در واقع گفتمان عمده کشور بین افراط و تفریط دست به دست شده و گفتمان اصلی سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی در کشور که نه این است و نه آن و سازوکار و روش‌های علمی و حرفه‌ای خاص خود را دارد، مهجور مانده است. آلترناتیو رادیکالیسم کور و نادیده گرفتن مناسبات بین‌المللی، مذاکره و وادادگی و تسلیم مناسبات بین‌المللی شدن یا بالعکس شده است. برای همین، امروز در کشورمان همین که می‌خواهیم صحبت از اشتباهات و نقاط ضعف مذاکرات کنیم بلافاصله از سوی یک جناح متهم به ستیزه‌جویی و جنگ‌طلبی می‌شویم یا وقتی صحبت از لزوم مذاکره و تعامل می‌کنیم از سوی گروه دیگر متهم به سازشکاری و وطن‌فروشی می‌شویم. البته ما بعد از انقلاب موارد متعددی از اجرا براساس سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی داشته‌ایم اما چون مدلی نو و بدیع بوده، مجالی برای تئوریزه کردن و تفکیک و مرزبندی با دو رویکرد عمده و معروف نداشته است. در کشور نگاه عموم به وزارت امور خارجه با نگاه مذاکره با رویکرد سازشکاری و وادادگی همراه است و مثلا دیپلماسی نهضتی از وزارت امور خارجه به دور است. در حالی که مدل دیپلماسی مستقل انقلاب اسلامی اهرم‌سازی (اهرم‌های نهضتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی) و تعامل حرفه‌ای دیپلماسی با به‌کارگیری اهرم‌ها و با هدف برقراری توازن و تعادل و امنیت در صحنه بین‌المللی و در جهت تأمین منافع ملی و استقلال کشور است. فرمودید نوشته‌هایتان را مطالعه کنیم، بنده تمام آنچه به نام جنابعالی تاکنون منتشر شده را مطالعه کرده‌ام، به نظر بنده عصاره دیدگاه جنابعالی براساس تئوری پیوستگی امنیتی جهانی، خواه‌ناخواه در نهایت معطوف به دیپلماسی سنتی قجری منتها با تعاریف و مختصات امروز جهان می‌شود. جنابعالی بعد از شکست ۱۰ سال پیشتان، غیرمتعهدها را دوچرخه و اروپا را پیکان و آمریکا را بنز نامیدید و علت شکست را محدودیت در انتخاب مرکب و استفاده از پیکان دانستید. در واقع این همان نگاه دیپلماسی سنتی به جهان و انتخاب کدخداست که می‌فرمایید چون به کدخدای اصلی نتوانستید بپیوندید (بر مرکبش سوار نشدید) شکست خوردید. یعنی در رویکرد به کدخدا اشتباه کردید و کدخدای اصلی را نادیده گرفتید. چگونه جنابعالی و قوی‌ترین دیپلمات‌ها این موضوع ساده را که شاه ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ یعنی ۵۰ سال قبل از آن متوجه شده بود که دیگر فروغ کدخداهای اروپایی و انگلیسی افول کرده و دیگر روی آنها نمی‌توان حساب کرد و کدخدای اصلی و تعیین‌کننده آمریکاست لذا از انگلیس به سوی آمریکا شیفت کرد، در سال ۸۲ متوجه نبودید و خواستید با تکیه بر اروپا و انگلیس، آمریکا را دور بزنید! حتی نوشته‌اید که با اروپا مساله را داشتید حل می‌کردید ولی آمریکا کارشکنی کرد! این واقعاً تساهل نیست که بعد از فروپاشی اردوگاه شوروی و در اوج یکه‌تازی و ابرقدرتی آمریکا، شما فکر کردید با کمک انگلیس و آلمان و فرانسه می‌توانید آمریکا را دور بزنید! و کشور را چند سال معطل این سیاست پرهزینه کردید! سیاست «اعتمادسازی» با اروپا یعنی هرچه کدخدای اروپایی گفت انجام دادیم و غرب را دچار زیاده‌خواهی کردیم. در واقع شما از مجموعه اردوگاه آمریکا و غرب فریب خوردید و اردوگاه غرب که مهارت در بازی پلیس خوب و پلیس بد دارد، این بار نقش پلیس بد را به آمریکا داد و در نهایت دیپلماسی شما شکست خورد، تنش بالا گرفت و آن سیاست اشتباه باعث شد یک گلوله برف ابتدایی آنقدر بچرخد که امروز به صورت یک بهمن بزرگ بر سر ملت ایران درآمده است. ممکن است بفرمایید ما ناچار از پیکان‌سواری بودیم و امکان بنزسواری نداشتیم اما این عذری بدتر است، زیرا معنایش این است که با آگاهی از شکست این استراتژی اما در کشور به‌عنوان راه‌حل اتخاذ شد. امروز دوباره این استراتژی اعتمادسازی (کدخداگرایی) با خود کدخدای اصلی صورت گرفته است و دیگر آمریکا نادیده گرفته نشده که کارشکنی کند اما امروز در روابط بین‌الملل دیگر مدل دیپلماسی اعتمادسازی قجری‌ـ پهلوی کهنه شده و کارآمد نیست. این را پادشاه مرتجع عربستان نیز فهمیده و مدت‌هاست از لاک محافظه‌کاری بیرون آمده و وارد کارزار شده، اهرم‌سازی می‌کند و گروه‌های تکفیری و سلفی طالبانی راه انداخته است. او فهمیده اگر به صرف استراتژی سنتی اعتمادسازی تکیه کند، کلاهش پس معرکه است و وقتی کدخدا لازم بداند مانند حسنی مبارک به قفس می‌اندازدش! او می‌بیند هرچه نخست‌وزیر اوکراین فریاد می‌کشد که من محصول اعتمادسازی اوکراین با آمریکا و غرب هستم، کسی حق ندارد کریمه را جدا کند چون من دوست کدخدای بزرگ هستم! فایده‌ای ندارد. وقتی وی توازن و تعادل براساس اهرم‌ها را نادیده می‌گیرد و فقط تکیه‌اش بر اعتمادسازی با کدخداست در دنیای امروز فریادش مانند فریاد کسی می‌شود که به قطار رفته می‌گوید حق ندارد برود چون بلیتش در دست من است! اگر در این سال‌ها نظام به این نوع دیپلماسی بسنده کرده بود و دور از دستگاه مربوط به دیپلماسی نهضتی و اهرم‌سازی نپرداخته بود که الان کلاهمان پس معرکه بود. امروز آمریکایی‌ها و دیگر طرف‌های مقابل، چشم طمع به این امکانات ما دوخته‌اند و به‌دنبال آن هستند که اگر بتوانند راهی از کریدورهای ژنو و وین و نیویورک به آن سمت باز کنند. بازی بی‌سابقه در تاریخ جهان: داور فقط برای یک‌طرف! در هر بازی و رقابتی داوری تعیین می‌شود تا عملکرد ۲ طرف را براساس مقررات تعیین شده بسنجد، فول‌ها و تخلفات را اعلام کند، آیا هیچ بازی، رقابت یا معامله‌ای را در تاریخ جهان سراغ دارید که فقط برای یک‌طرف داور تعیین شود، مثلاً بازی فوتبالی را در نظر بگیرید که داور فقط برای کنترل و اعلام خطاهای یک‌طرف باشد و طرف مقابل آزاد باشد و هر کاری بکند! موافقتنامه ژنو معامله و قراردادی از این نوع استثنایی است. آژانس انرژی اتمی برای نظارت و راستی‌آزمایی عملکرد ما تعیین شده اما برای نظارت بر طرف مقابل هیچ مرجعی تعیین نشده است. بدتر آنکه در موافقتنامه ژنو، بدین منظور کمیته‌ای متشکل از گروه ۱+۵ و ایران به‌عنوان ناظر تعیین شده یعنی یک کمیته ۷ نفره که ۶ نفر آنها هستند و یک نفر ما! که این کار را بدتر می‌کند، یعنی داور ناظر بر عملکرد طرف مقابل درواقع خود طرف مقابل است، اگر این کمیته پیش‌بینی نمی‌شد، بهتر بود. نتیجه این نوع معامله و موافقتنامه آن شد که مقام معظم رهبری در سخنان‌شان در جمع سفرا فرمودند در طول این مدت طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرده و تحریم‌های جدید علیه ایران اعمال کرده است. تیم مذاکراتی که تاکنون سعی می‌کرد تحریم‌های جدید را توجیه کند و فقط خلاف روح موافقتنامه بداند اما این‌بار قبول کرد که هم خلاف روح و هم خلاف متن موافقتنامه است و در عین حال نیز اظهاراتش روشن کرد که به‌رغم نقض واضح موافقتنامه از سوی آمریکایی‌ها اما دست ایران به جایی بند نیست و کاری جز اعتراض در کمیسیون ۷نفره نمی‌تواند بکند. لطفاً به اظهارات آقای عراقچی در هفته گذشته توجه فرمایید: «اضافه شدن شرکت‌ها به تحریم‌ها را خلاف توافق ژنو و متن و روح توافق می‌دانیم. کمیسیون مشترک (ایران و ۱+۵) در طول ماه گذشته تشکیل جلسه داد و ما اعتراض خود را نسبت به این موضوع اعلام کرده و گفته‌ایم آنها را تحریم‌های جدید می‌دانیم»! آقای ظریف به سوال روزنامه «خراسان» مبنی بر اینکه آژانس مسؤول نظارت و راستی‌آزمایی اقدامات ما است، چه نهادی بر اقدامات بقیه طرف‌های مقابل بویژه آمریکا نظارت دارد؟ کتبا پاسخ دادند: «هیچ سازوکاری برای نظارت بر بقیه وجود ندارد.» قرار است موافقتنامه نهایی برای سال‌ها انعقاد شود و این یک‌طرفگی وضعیت وخیمی را در طول اجرا برای ایران به‌وجود خواهد آورد. جناب آقای رئیس‌جمهور! ملاحظه فرمودید که روز جمعه دوباره دولت آمریکا تحریم‌های جدید دیگری را علیه ایران وضع کرد و ۸ شخصیت و ۲۰ شرکت و مؤسسه مالی و ۶ نفتکش را به لیست تحریم‌ها اضافه کرد و باز، کاری از دست ما برنیامد. لطفاً برای اینکه این وضع اسفناک در درازمدت گریبانگیر ایران نشود دستور فرمایید تیم مذاکراتی درباره تعیین داور و مرجعی بی‌طرف جهت حل و فصل اختلافات ناشی از تفاسیر متفاوت برای موافقتنامه درازمدت، اقدام کنند. این وضعیت فعلی در موافقتنامه ژنو خلاف قانون اساسی بوده و حتماً در موافقتنامه درازمدت باید اصلاح شود. لطفاً به ماده ۵ فصل اول که قانون مربوط به اجرای مواد ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی مصوب ۲/۳/۱۳۷۱ است توجه فرمایید: «در هر توافق حقوقی باید روش و مرجع حل و فصل اختلافات ناشی از تفسیر یا اجرای آن در متن توافق پیش‌بینی شود، به صورتی‌که در درجه اول، دادگاه‌ها و مراجع جمهوری اسلامی ایران و در صورت عدم رضایت طرف خارجی به ترتیب، یک مرجع حقوقی بین‌المللی یا مرجع تخصصی بین‌المللی یا مرجع خارجی رسمی عهده‌دار این امر شود.» بنده از همه حقوقدانان کشور دعوت می‌کنم با توجه به اهمیت فوق‌العاده این امر، موضوع را مورد توجه ویژه قرار دهند. ضرورت مصوبه مجلس، تخلف از قانون اساسی! فرمودید رئیس‌جمهور مجری قانون اساسی است، لطفا از وین آغاز کنید! در ماده یک فصل اول همان قانون فوق‌الذکر تصریح شده که توافق حقوقی، توافقی است که به موجب آن دستگاه دولتی در مقابل دولتی خارجی ملتزم به امری شود. در بند ج ماده ۷ فصل دوم همین قانون تصریح می‌شود «در مورد توافق‌های چندجانبه بین‌المللی که تحت نظارت سازمان‌های بین‌المللی[مانند سازمان انرژی اتمی] منعقد می‌شود توافق حقوقی تشریفاتی محسوب می‌شود.» و تبصره ذیل همان ماده تصریح می‌کند توافق حقوقی تشریفاتی با هر نام و عنوانی باشد باید تشریفات تصویب در مجلس را طی کند. بنابراین براساس قانون اساسی، موافقتنامه ژنو مصوبه مجلس را لازم داشته و تاکنون خلاف قانون اساسی انجام شده است و اکنون موافقتنامه‌ای که بزودی در وین امضا خواهد شد باید قبل از پذیرش توسط دولت و قبل از اجرایی شدن، همه مفاد آن (نه فقط پروتکل الحاقی) در مجلس شورای اسلامی تصویب شود و در غیر این صورت غیرقانونی و خلاف قانون اساسی خواهد بود. اثبات همه انتقادات هسته‌ای ۱- بالغ بر ۸ ماه پیش در تاریخ ۱۶ آذر ۹۲ طی نامه‌ای خطاب به جنابعالی نوشتم که با توجه به آنکه طبق موافقتنامه ژنو تمام اهرم‌ها و امکانات و امتیازات را تا مرز خطوط قرمزمان یعنی تا مرز غنی‌سازی صنعتی (حذف اورانیوم ۲۰درصد غنی شده، توقف روند تکمیل پروژه آب سنگین اراک و توقف تعداد سانتریفیوژها در ۱۹۰۰۰ و درجا زدن در همه برنامه‌های هسته‌ای اعم از فردو و برنامه تحقیقات فنی علمی و توسعه و…) در برابر ۷ میلیارد دلار دادید، در پایان دوره ۶ ماهه برای دوره گام نهایی چه خواهید داد تا بالغ بر صد میلیارد دلار و تحریم‌های اصلی نفتی و بانکی و تحریم‌های شورای امنیت را بردارند و تصریح کردیم که آنگاه مجبور خواهید شد از درون خط قرمزمان امتیاز بدهید. امروز به خاطر اینکه طرف‌های مقابل امتیاز از خطوط قرمزمان طلب می‌کنند، تیم مذاکره‌کننده نتوانست از خواست‌های آنها تمکین کند. آیا به همین دلیل نبود که امکان حصول توافق در مذاکرات وین حاصل نشد و مجبور به تمدید آن شدید. آن موقع گفتیم آنچه گرفتید در برابر آنچه دادید خیلی ناچیز است اما پاسخ داده شد نباید داده‌ها و گرفته‌ها مقایسه شود، هدف ما اعتمادسازی بود. در آستانه شکست دوره اعتمادسازی ۱۰سال پیش آقای ظریف به آقای البرادعی التماس کردند که اگر غرب به حداقل تعهداتش عمل نکند اعتبار وی و جناحش در ایران خدشه‌دار می‌شود اما غرب به این درخواست آقای ظریف توجه نکرد. این تجربه نشان داده بود سیاست اعتمادسازی یک‌طرفه در نهایت به التماس کاری منجر می‌شود اما شما و تیم‌تان دوباره این سیاست اشتباه و شکست خورده را تکرار کردید و حالا دوباره آقای ظریف به التماس افتاده و مرتب با ویدئو، مقاله و فیس‌بوک به غرب پیغام می‌دهد و التماس می‌کند و درخواست عزت از اجانب می‌کند. ۲- در نامه‌ام تأکید کردم قید و بندها در بند غنی‌سازی و کلمه کلی «رفع کامل نگرانی‌ها» در موافقتنامه ژنو دردسرساز خواهد شد و طرف مقابل را به زیاده‌خواهی خواهد انداخت و امروز مگر دلیل زیاده‌خواهی نشده و اختلاف بر سر ماهیت رآکتور آب سنگین نیست؟ مگر آنها امروز خواهان تعطیلی غنی‌سازی در سایت فردو و محدودیت در کل برنامه‌های غنی‌سازی ما نشده‌اند که مقام معظم رهبری از این درخواست به‌عنوان درخواست مسخره یاد کردند؟ ۳- بنده تصریح کردم کلمه «شامل تحقیقات جاری» دردسرساز خواهد شد و آنها را زیاده‌خواه خواهد کرد به طوری که به دنبال محدود کردن برنامه‌های علمی، فنی و تحقیقاتی ما خواهند افتاد، آیا امروز یکی از مسائل اختلافی این نیست؟ آیا آنها امروز خواهان محدودیت در برنامه تحقیقاتی و علمی ما نیستند؟ بعد از ۸ ماه دوستان اعتراف می‌کنند بنده در نامه‌ام در آذرماه سال گذشته تصریح کردم: «اینکه گفته می‌شود با امضای موافقتنامه ژنو توسط ۵ عضو دائم شورای امنیت عملاً پایه‌های قطعنامه‌های شورای امنیت شکسته شد قابل استفاده نیست و این ۵ عضو نظرشان رسماً مساوی با قطعنامه‌های شورای امنیت نیست و باید جلسه شورای امنیت در محل سازمان ملل با کلیه اعضای دائم و غیردائم مصوبه را حاصل نماید…». بعد از انتقادهای ما نسبت به ترکیب و توانایی تیم مذاکراتی بالاخره تصمیم به کمک گرفتن از مشاور حقوقی به میان آمد و اکنون مشاور محترم حقوقی در اظهاراتی در هفته گذشته فرمودند: «ایران و ۱+۵ نمی‌توانند به جای شورای امنیت تصمیم بگیرند زیرا شورای امنیت ارگان مستقلی است که خودش باید تصمیم بگیرد.» و آقای ظریف هم در پاسخ به این پرسش خبرنگار که: «با توجه به تجربه عدم اجرای تعهدات از سوی ۳ کشور اروپایی در تجربه گذشته، اینکه گفته می‌شود ۵ کشور عضو دائم تعهد می‌دهند که تحریم‌های شورای امنیت را لغو کنند تا چه حد قابل اعتماد است؟» گفتند: «تا قطعنامه شورای امنیت برای لغو تحریم‌ها صادر نشود توافق اجرایی نخواهد شد.» بنده در همان نامه تصریح کردم وجود عبارت «پرداختن به قطعنامه‌ها به منظور تأمین رضایت شورای امنیت» دردسرساز خواهد بود و آنها عملاً اجرای قطعنامه‌ها را با تکیه بر این جمله دنبال خواهند کرد. آن موقع آقای عراقچی گفتند: ما به جای کلمه «اجرا» کلمه «پرداختن» را آوردیم و این پیروزی بزرگی است. اما هفته گذشته خود ایشان گفتند آمریکایی‌ها با استناد به همین کلمه در موافقتنامه ژنو قطعنامه ۱۹۲۹ که محدودیت‌های توان موشکی ایران را ذکر کرده به میان کشیده‌اند و از آن طریق مساله دفاعی موشکی ما را وارد مذاکرات کرده‌اند. به همین دلیل هفته گذشته جنابعالی در دیدار با آقای آمانو تصریح فرمودید مساله دفاعی قابل مذاکره نیست و متعاقب آن وزیر محترم دفاع نیز مصاحبه کرده و بر همین اساس هشدار دادند. ملاحظه می‌فرمایید تمام نکاتی را که بنده به عنوان نقاط ضعف موافقتنامه ژنو، ۸ ماه پیش تأکید کردم همگی بلااستثنا امروز مساله‌ساز و مشکل‌آفرین شده‌اند. حالا قضاوت بفرمایید که آیا بنده و امسال بنده که اشکالات حقوقی و فنی را برای پیشگیری در همان ابتدا به استحضار رساندیم مستحق تقدیر و پاداشیم یا این همه سرزنش و ناسزا؟! استراتژی آمریکا: اجرای قطعنامه‌ها بدون لغو فوری تحریم‌ها! دعوا از آنجا آغاز شد که پرونده ما از شورای حکام به شورای امنیت رفت و شورای امنیت هم تاکنون ۶ قطعنامه صادر و تأکید کرده در صورت عدم تمکین ایران از اجرای قطعنامه‌ها، ایران مورد تحریم قرار می‌گیرد. تاکنون ایران قطعنامه‌ها را نپذیرفته و آنها را غیرقانونی خوانده و از اجرای آنها امتناع کرده است. در صورتی که ایران قطعنامه‌ها را بپذیرد و حاضر به اجرای آنها شود، تحریم‌ها فوراً لغو می‌شود. حیله‌ای که آمریکا و طرف‌های مقابل به‌کار برده‌اند آن است که براساس موافقتنامه ژنو و تنظیم موافقتنامه درازمدت جدید در وین کاری می‌کنند که عملاً اجرای مفاد قطعنامه‌ها را با توجیهات و طرق گوناگون به خورد ایران بدهند اما اسم آن را «اجرای قطعنامه‌ها» نمی‌گذارند و تحت عنوان «پرداختن به قطعنامه‌ها» این عملیات را انجام می‌دهند تا از لغو فوری تحریم‌ها طفره روند. اساس مفاد کلیه قطعنامه‌ها بر تعلیق غنی‌سازی و کنترل مراکز هسته‌ای ایران معطوف است و در یک مورد هم اعمال محدودیت‌هایی درباره موشک‌های بالستیک ایران مطرح شده است. در حال حاضر با توجه به توقفی که ایران توسط موافقتنامه ژنو در تمام برنامه‌های هسته‌ای خود ایجاد کرده و به‌علاوه محدودیت‌هایی که توسط موافقتنامه درازمدت وین می‌خواهند بر ایران اعمال کنند، عملاً ایران را وادار می‌کنند محتوای اصلی قطعنامه‌ها را قدم به قدم به اجرا بگذارد، طوری که اکنون به برنامه موشکی ایران که ذیل قطعنامه ۱۹۲۹ است نیز رسیده‌اند. همانطور که در این نامه تصریح کردم، تعلیق غنی‌سازی عملاً با چرخش تعداد محدودی از سانتریفیوژها که نیاز صنعت برق ما را تأمین نکند تفاوت اساسی ندارد، در حالی که آن نوع تعلیق می‌توانست حداکثر یکی‌ـ‌دو سال باشد و برای این نوع تعلیق صحبت از ۱۰ الی ۲۰ سال است و آن نوع، لغو فوری تحریم‌ها را همراه داشت و این نوع، آن را زماندار، طولانی‌مدت و مبهم کرده است. در این میان نکته مهم دیگر آن است که در روش کنونی حتی در بخش‌های بسیاری، موارد جدیدتر و بیشتر از مفاد قطعنامه‌ها بر ایران تحمیل و ایران را ملزم به اجرای آنها کرده‌اند. سؤال اساسی: چرا مذاکرات اصلی حالا؟! آقای ظریف هفته گذشته درباره سوال روزنامه «خراسان» درباره متن مورد توافق در وین کتباً پاسخ دادند: «متن توافق شده شامل هیچ یک از موارد اختلافی نیست و فقط شامل عباراتی است که باید در هر توافقی درج شود. هنوز هیچ موردی را توافق نکرده‌ایم گرچه در برخی موارد اختلاف کمتر و در برخی بیشتر است». سوال اساسی این است که چرا مذاکرات روی مسائل اصلی مورد اختلاف از جمله برنامه غنی‌سازی، رآکتور آب سنگین اراک، سایت فردو، برنامه تحقیقات و توسعه، اجرای قطعنامه‌ها و چگونگی لغو تحریم‌ها و… همه و همه حالا صورت می‌گیرد؟ چرا این مذاکرات قبل از ایست دادن به کل برنامه هسته‌ای ایران و قبل از حذف اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده و… صورت نگرفت. اکنون که ما را متوقف کرده‌اند و دستمان خالی شده تازه مذاکرات اصلی برای غنی‌سازی و لغو تحریم‌ها را انجام می‌دهید؟ غزه: «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح» موافقتنامه ژنو: «ایست بدون رفع حصر همراه با خلع سلاح» مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز عید فطر امسال فرمودند باید از مقاومت غزه درس عبرت بگیریم، کدام درس؟ به مقاومت و مردم غزه می‌گفتند آتش‌بس را بپذیرید تا محیطی آرام برای مذاکرات فراهم شود اما آنها زیر فشار شدیدترین و خونین‌ترین حملات و بمباران‌ها نپذیرفتند چون دیپلمات‌های آنها می‌دانستند بعد از آتش‌بس و «ایست» دیگر کسی به حرف آنها گوش نخواهد داد لذا دیپلمات‌هایشان تأکید کردند «ایست به شرط رفع حصر» و مردم را هم توجیه کردند که کشته شدن کودکان، زنان و مردان را تحمل کنند تا محاصره شکسته شود. حتی در ابتدا اسرائیل با وحشتی که از بمباران‌ها و موشکباران‌های وحشیانه ایجاد کرد شرط ایست و آتش‌بس را خلع سلاح مقاومت اعلام کرد اما آنها زیر بار نرفتند و بالاخره بعد از ۵۰ روز مقاومت، «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح» را به دست آوردند. اما ما طبق موافقتنامه ژنو توسعه برنامه هسته‌ای خود را «ایست» دادیم و خلع سلاح (حذف اورانیوم ۲۰ درصدی) را پذیرفتیم، تازه! حالا با دست خالی مذاکرات برای رفع حصر و مسائل اصلی را انجام می‌دهیم، یعنی ما «ایست با خلع سلاح و بدون رفع حصر» را پذیرفتیم. وقتی می‌پرسیم چرا چنین کردند؟ دوستان می‌گویند برای اینکه بتوانیم در محیطی آرام مذاکرات بر سر مسائل اصلی را انجام دهیم! مگر محیط ما چقدر ناآرام بود؟ یعنی وضعیت اضطراری ما بدتر از وضعیت اضطراری غزه بود؟ حالا دیگر با دست خالی وارد مذاکرات بر سر مسائل اصلی شده‌ایم و هم برای تداوم برنامه هسته‌ای‌مان و هم برای رفع حصر، کار بسیار سخت و دشوار شده است! چه باید کرد؟ فقط یک راه وجود دارد که هم ما را در میان مردم پیروز و هم در برابر اجانب برای استیفای حقوق مردم قدرتمند می‌گرداند و آن اینکه «مردم را محرم بدانیم و به مردم با صداقت رجوع کنیم و همه مسائل را با شفافیت کامل با مردم در میان بگذاریم، همیاری مردم و حل مسائل حاصل خواهد شد.» مقام معظم رهبری همیشه تأکید فرموده‌اند آگاهی، نظارت و مطالبه‌گری مردم حلال همه مشکلات کشور است. در پایان با ذکر دعای حضرت ابراهیم(ع) نامه‌ام را تمام می‌کنم: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین؛ خدایا برایم گفتاری عطا فرما که همیشه به صداقت شناخته شوم». با تقدیم احترام ناصر نوبری– ۷/۶/۱۳۹۳ منبع: وطن امروز

Viewing all articles
Browse latest Browse all 4282

Trending Articles