عید سعید فطر بزرگترین و مهمترین عید مسلمانان است و روزهداران پس از یک ماه عبادت و پرهیزگاری این روز را جشن میگیرند و طبق رسم و عادتی نیکو، شادمانی میکنند، اما عجیب است که این سُرور همگانی چندی است که به سینما و فیلمهای ما راهی پیدا نمیکند و سینمایی که خود باید از منابع و مرجعهای شادیبخش مردم و مخاطبان باشد، با فیلمهایی غمبار و تلخاندیش به استقبال عید فطر رفته است و بیشتر تیشه به ریشه اعصاب تماشاگران میزند. البته از سینمایی که سردمداران و اهالی اش این چنین شمشیر را از رو برای یکدیگر بسته اند، انتظار خروجی چندان فرح انگیزی هم نمی رود. کسی منکر لزوم وجود فیلم های ارزشمند اندیشمندانه، واقع بینانه و حتی تلخ اندیشانه در سینما نیست و تولید آثاری که مخاطب را به تامل و تعمق وا دارد، بخشی از وظیفه همیشگی سینماست. مرور فضا و داستان فیلم های اکران عیدفطر نشان می دهد نشاط از سینمای ایران رخت بربسته و تماشاگران مدت هاست که به معنای واقعی کلمه و از ته دل به فیلم ها نخندیده اند و شادمانه از تماشای آثار لذت نبرده اند. خنده ای هم اگر بوده و هست بیشتر از سر تمسخر و ضعف های فاحش و آشکار فیلم های شبه کمدی است. این نکته البته به معنای بی توجهی به ارزش های بارز آثار اکران عیدفطر نیست، اما حجم غم و اندوه موجود در فیلم های «هیس... دخترها فریاد نمی زنند»، «دهلیز»، «فرزند چهارم» و «هیچ کجا، هیچ کس» این شائبه را به وجود می آورد که سینمای ما به تن پوش عزا بیشتر خشنود و راضی است تا جامه نشاط و شادمانی، آن هم در زمان عیدفطر و روزهای پس از آن که مردم به شادابی نیاز بیشتری دارند. تنها فیلم کمدی این ایام «جابه جا» هم فیلمی است در راستای خیل عظیم نمونه های اخیری که از تعاریف استاندارد فیلم کمدی فاصله بسیار دارد. این مساله به حالا و عید فطر محدود نمی شود، بلکه فضای بیشتر فیلم های اکران نوروز امسال هم رنگ و بوی چندان مسرت بخشی نداشت و تماشاگران اغلب با چشمانی اشکبار و اعصابی در هم ریخته سالن های سینما را ترک کردند. فیلم های هر نوبت اکران ما مانند چای تلخی است که با نگاهی خوشبینانه قندپهلو می نامیمش و شیرینی اندک قندش نقش زیادی در کاهش تلخی آن نخواهد داشت.